آیتالله حاج شیخ حجتالله ساکیخرمآبادی از مجتهدین معاصر، استاد حوزه و دانشگاه و از چهرههای مبارز موثر علیه رژیم پهلوی سال 1319 در خانوادهای متدین و مذهبی در خرمآباد به دنیا آمد.
معظم له بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی در یکی از دبستانهای خرمآباد، سال 1332 وارد حوزه علمیه کمالیه خرمآباد شد و در محضر علما و اساتید بزرگواری همچون آیتالله العظمی حاج شيخ روحالله کمالوند(ره) و دیگر علما تا اتمام دوره سطح کسب فیض نمود و برای تکمیل و ادامه تحصیل، سال 1338 به مدرسه فیضیه در قم عزیمت کرد و به تحصیل خارج فقه و اصول مشغول گردید.
ایشان در سن 40 سالگی به درجه اجتهاد نائل شدند و سال 1368 در رشته فقه و اصول دکتری خود را از حوزه علمیه قم اخذ نمودند. وی اولین کسی بود که موفق به اخذ مدرک تحصیلی دکترای حوزوی در استان لرستان شد.
در دوران زندگی در قم، خارج از کسوت شاگردی از محضر علمای بزرگی چون آیتالله العظمی مرعشینجفی که معمم شدن ایشان نیز توسط این عالم بزرگوار انجام شد، آیتالله عظمی اراکی، علامه طباطبایی، علامه جعفری، آیتالله العظمی داماد، آیتالله العظمی بهاءالدینی و شهید مرتضی مطهری استفاده نمودند.
با شروع نهضت امام(ره) ایشان نیز دوشادوش روحانیت و مردم به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت و بارها دستگیر و مورد تعقیب ماموران ساواک و شهربانی قرار گرفتند. در نهایت سال 1343 تبعید شدند. در بسیاری از گزارشات ساواک نام ایشان به عنوان اهانتکننده به شاه بر منبر و در سخنرانیها، انتقالدهنده اعلاميهها و پيامهاي امام(ره) از قم به خرمآباد، تحریککننده روحانیون برای ابراز مطالبی علیه شاه بر منبر و تحریک مردم به شرکت در تجمعات و راهپيماييها علیه شاه اشاره شده است.
تاریخیترین تظاهرات مردم خرمآباد همزمان با سراسر کشور در روز تاسوعا 1357 شکل گرفت که این تظاهرات پایههای حکومت پهلوی را در هم شکست. ساواک در گزارشی ایشان را جزء مهرههای حساس و نقش سازنده در رهبری تظاهرات و تحریک مردم برای شرکت در تظاهرات روز تاسوعا 1357 در خرمآباد دانسته است.
چندي پيش به سراغ اين عالم رباني رفتيم و با وي گفتوگويي داشتيم كه در پي تقديم شما ميشود:
حاجآقا از محضر چه كساني کسب فیض کردهاید؟
خداوند توفیق داد از محضر بسیاری از آقایان استفاده کردم. در زمانی که در خرمآباد بودم از محضر آیتالله العظمی کمالوند(ره) و دیگر آقایان آن زمان کسب فیض نمودم. وقتی به قم آمدم مکاسب را نزد آیتالله العظمی نوریهمدانی و آیتالله العظمی مکارمشیرازی گذراندم. در درس لمعه آیتالله شب زندهدار، آیتالله العظمی اشتهاردی و آیتالله صلواتی شرکت کردم. یادم میآید آن زمان که در قم طلبه بودم یکی از هم درسهام که بعدها شهید شد دوان دوان و نفس زنان پیشم آمد و گفت خبر خوبی برایت دارم که آقای شبزندهدار درس ارث لمعه را شروع کرده و خداوند توفیق داد یک دوره، این درس را نزد ایشان کسب فیض کردیم. در منزلت حضرت آيتالله شبزندهدار(ره) این نکته را عرض کنم که رسول گرامی اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم)میفرمایند: خداوند تبارک و تعالی وقتی کسی را دوست داشته باشد و درباره او اراده خیر فرماید، وی را در امر دین فقیه و دانا میکند و به دنیا و علائق مادی کم اعتنایش میکند و او را به عیوبات اخلاقیش بینا و آگاه میسازد. ایشان مجتهد مسلم، از بزرگان وادی عرفان و اخلاق، عالمی وارسته، آگاه و خوش برخورد بودند. ما از ایشان از همه جوانب استفاده میکردیم، هم از علم ایشان هم از اخلاق. نگاه به سیمای روحانی ایشان، متانت رفتار و سلامت کردار و گفتارشان برای ما کلاس اخلاق بود. درس رسائل را خدمت آیتالله العظمی سبحانی گذراندم و در درس کفایه از محضر آیتالله العظمی سلطانیطباطبایی استفاده کردم. درس تفسیر را نزد آیتالله مشکینی و آیتالله خزعلی گذراندم. در درس خارج فقه و اصول حضرت امام خمینی (ره) شرکت میکردم که بعد از تبعید شدن ایشان در کلاس درس آیتالله گلپایگانی میرفتم بعد که امام (ره) دستور دادند آیتالله مدنی به خرمآباد سفر کنند، من هم به خرمآباد آمدم و ۴ سال در درس خارج فقه و اصول ایشان شرکت کردم، علاوه بر آن در درس منظومه و حکمت ایشان هم شرکت میکردم.
در مورد دورهایها و همحجرهایها و هممباحثههایتان نيز بفرماييد كه چه كساني بودند؟
اوایل که به قم رفتم در مدرسه آیتالله گلپایگانی به ما حجره دادند که بعد به مدرسه فیضیه منتقل شدیم در آنجا با شیخ علی آلکاظمی پسر مرحوم آیتالله شیخ فرجالله کاظمی موموندی که از علمای برجسته نجف و اهل دلفان لرستان بودند همحجره بودم. یک روز علیآقا گفتند پدرم برای سرکشی به قم آمده ما هم به دیدار ایشان رفتیم؛ وقتی به آنجا رفتیم امام(ره) هم برای دیدار ایشان آمدند. برای پذیرایی، انار دانه شده آوردند. امام گفت من سرماخوردهام اگر بخورم برای سینهام خوب نیست. آیتالله موموندی فرمودند بخورید انشاءالله شفا است و امام هم گفتند چشم و مقداری از انارها را خوردند، بعد از رفتن امام من باقیمانده ظرف انار امام را به نیت تبرک و شفا خوردم. بعد به مدرسه فیضیه رفتیم. در آنجا شهید سيدفخرالدین رحیمی همحجرهای من بود که با هم عهد اخوت بسته بودیم. اسم دو تا از فرزندانمان را نيز با هم مشترک انتخاب کردیم. یک روز مرحوم رحیمی گفت فلانی دوست دارم کتابی با هم بنویسیم که مقداری از کتاب را نوشتیم و بعد مسائل انقلاب پیش آمد و جنگ شد. بعد ایشان نماینده مجلس شدند و در نهایت شهید شدند و کتاب به همان صورت ماند. برادر ایشان مرحوم شهید سيدنورالدین رحیمی هم با ما همدرس بود. بعد از فاجعه مدرسه فیضیه به علت این که مدرسه تخریب شده بود به مدرسه خان نقل مکان کردیم که حجره شماره 3 را به من دادند. آیتالله سید عیسی جزایری هر وقت به قم میآمدند به خاطر این که حجره من پله نداشت به آنجا میآمدند که بارها حضرت امام(ره)، آیتالله العظمی میرزا هاشم آملی لاریجانی، آیتالله العظمی گلپایگانی، شهید دستغیب، آیتالله العظمی مرعشی نجفی و بعضی دیگر از علمای اعلام برای سرکشی به ایشان به حجره ما می آمدند. هاشم نیازی هم در مدرسه خان همحجرهای ما بود که با ایشان هم عهد اخوت بسته بودم. با مرحوم سید محمدصالح طاهریخرمآبادی هممباحثهای بودیم. یادم میآید ایشان در قم علیه شاه منبر رفته بود برای این که توسط ماموران ساواک دستگیر نشود عمامه سفید سرش گذاشتیم و تا آبها از آسیاب بیافتد. چند روزی به اصفهان فرستادیمش با مرحوم حاج احمد کافی و محسن قرائتی هم 8 سال هم درس و هم بحث بودم.
شنيدهام در زمان پهلوي توسط ساواك دستگير شديد. در اين مورد صحبت كنيد.
چون مردم را به مبارزه علیه شاه تحریک میکردم، اطلاعیههای امام را از قم به خرمآباد میآوردم و سفر های تبلیغاتی به شهرهای مختلف میرفتم، لذا مورد تعقیب قرار گرفتم. چند بار دستگیرم ردند و بردند بازجویی و کتک میزدند تعهد میگرفتند. یکی از دستگیریهای من در ساواک در ماه مبارک رمضان بود. آمدند حوزه علمیه خرمآباد من را بردند به ساواک و بعد از دو سه ساعت بازجویی مرا بردند توی اتاقی که موکت نداشت. فقط یک صندلی داشت که آن را هم بردند. لامپ را هم درآوردند. روی موزاییک بودم. زمستان بود و هوا هم سرد بود. فقط صدای پوتین کسانی که گاهی رد میشدند را میشنیدم. ساعت از نیمهشب گذشته بود در را باز کردند افسری آمد داخل و دستور داد برق را وصل کردند. موکتی پهن هم کردند. پرسید شام خوردهای؟ گفتم نه، آن روز هم روزه داشتم نان و ماست با چایی آوردند خوردم. افسر گفت: به خدا ما قلبمان روحمان جانمان با شماست، چه کنیم که گیر افتادهآیم و گرفتار شدهایم. بعد از اذان صبح با یک ماشين لندروور منتقل شدم به بروجرد. وارد شهربانی بروجرد شدم. افسری دیگر آمد پای ماشینم گفت من خرمآباد بودم دو سال است به بروجرد منتقل شدهآم. شما را کاملاً میشناسم چه کنم که کاری از دستم بر نمیآيد.
یک بار هم من را به همدان بردند برف زیادی آمده بود. در بیابان رهایم کردند تا از سرما و گرسنگی یا توسط حیوانات درنده بمیرم که یک ماشین از راه رسید و من را با خودش به شهر برد. دستگیری که در پی آن تبعید هم شدم به دستور شباب رئیس اداره ساواک لرستان بود، چند سال بعد نزدیکهای انقلاب بود برای زیارت به حرم حضرت معصومه(س) رفته بودم که شباب را در حیاط حرم دیدم. بازنشسته شده بود. عصایی هم در دستش بود. من داشتم وارد حرم میشدم او خارج میشد.
در وصف مرحوم محمدتقی فلسفی که نسل امروز شاید فقط نام ایشان را شنیده باشند بفرمایید و چه شد که به خرمآباد سفر کردند؟
به انصاف لقب استاد سخن و زبان اسلام شایسته ایشان بود، طوری سخن میگفت که هم عوام و هم متفکرین از آن بهره میبردند. در یک برهه از زمان احساس کردیم که خرمآباد نیاز به سخنرانی غرا و آتشین علیه شاه دارد، این بود که با شهید رحیمی و عدهای دیگر از آقایان به اصفهان رفتیم و از ایشان را برای سخنرانی علیه شاه به مدت 10 روز دعوت کردیم که به خرمآباد تشریف بیاورند. بعد از این که به خرمآباد آمد در منزل مرحوم زهتاب به منبر میرفت.
حاج آقا در حوزه علمیه کمالیه خرمآباد یک قرآن خطی هست که اهدایی شماست. در موردش توضیح دهید.
بعد از انقلاب شخصي یک قرآن خطی به من هدیه داد که وقتی به خانه آوردم متوجه شدم وقف بوده و مهر وقف داشت. به کتابخانه حوزه علمیه کمالیه اهدایش کردم بعد که جویا شدم متوجه شدم که آن بنده خدا هم خبر نداشته است.
چند رو قبل، هفته دفاع مقدس بود. از شهید توکل مصطفیزاده بگویید که در آخرین عکس قبل از شهادتشان شما کنارشان بودید.
در زمان جنگ، هر کسی بر حسب توان خودش وظیفهای داشت. وظیفه روحانیت هم تبلیغ بود. در طول جنگ بنده با نماینده ولی فقیه آن زمان آیتالله حسینیمیانجی و استاندار و نمایندگان مجلس وقت مرتباً برای سرکشی و دیدار با رزمندگان و تبلیغ به جبهه میرفتیم و هدایایی را هم برای آنها میبردیم. در یکی از سفرها هم ایشان را زیارت کردیم. بعد که من برگشتم بچهها گفتند دشمن پاتک زده و ایشان هم شهید شدهآند. چهرهاش نور داشت. اهل ذکر بود. حیف بود به مرگ طبیعی بمیرد. خدا رحمتش کند.
امروزه اصلیترین دغدغهي اكثر پدر و مادرها، تربیت دینی فرزندانشان است. چه کنیم فرزندانمان اهل نماز باشند و مطابق شعاير ديني تربيت شوند؟
نکته اول این که: فرزندان ما آنچه میشوند که ما هستیم، نه آنچه که ما میخواهیم بشوند یا آنچه که میگوییم. یعنی اگر پدر و مادر خودشان اهل نماز و فضیلت باشند فرزندان آنها هم اهل نماز میشوند. به تعبیر دیگر فرزندان ما کپی برابر با اصل ما هستند. نکته دوم هم این که والدین فرزندانشان را از همان کودکی با خودشان به مساجد و مجالس مذهبی ببرند تا مانوس شوند. روانشناسها میگویند: کودک در سن 5 و 6 سالگی، نسخه کوچکی از جوانی است که بعدها خواهد شد. در واقع نهادینه شدن ارزشها باید از کودکی انجام شود. قدیم رسم بود هر که مسجد میساخت در حیاط مسجد درخت میوه میکاشت تا بچهها هم به آمدن مسجد تشویق شوند، خیرین مسجدساز الان هم باید به این مسائل اهتمام داشته باشند. نکته دیگر هم این که دوست خیلی مهم است. فرزندان را باید با دوستان نمازخوان و اهل معنویت همراه کرد.
حاج آقا چه کنیم فرزندانمان از فتنههای آخرالزمان در امان باشند و در راه ائمه اطهار قدم بردارند؟
در روایت داریم لقمه حلال آثار تربیتی دارد یعنی اگر کسی این مورد را رعایت کند به تنهایی مکفی است. کسی که با لقمه حلال بزرگ شده باشد با تقوا و پرهیزکار میشود. حتی عاقبت بهخیری ما هم با روزی حلال در ارتباط است. امام حسین علیهالسلام خطاب به لشکریان یزید گفتند: همه شما من را میشناسید میدانید که کیستم، میدانید جد من رسول خداست(ص) پدرم علی(ع) و مادرم فاطمه زهرا (س) است. همه شما میدانید من طرف حق هستم اما تنها عاملی که باعث شده جلوی من بایستید نه در لشگر من و در کنار من تاثیر لقمههای حرام درون شکمهایتان است. حال من میخواهم عاشورا را به ظهور حضرت غائب(روحي و ارواحُ العالَمينَ لِترابِ مَقْدَمِهِ الفِداء) تعمیم دهم، در هنگام ظهور آقا کداممان در لشگر ایشان و کداممان در مقابل ایشان هستیم؟ این همه که میگوییم اهل گناه نباشید تا در فرج آقا تعجیل شود، با کسب روزی حلال میتوانیم زمینهساز ظهور باشیم کسی که با لقمه حلال بزرگ شده باشد خداوند به او توفیق عبادت میدهد و او را هدایت میکند تا از گناه به دور باشد. در قرآن هم به صراحت به مسأله لقمه حلال اشاره شده که: یا اَیُّها الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیبَاتِ وَاعمَلُوا صَالِحاً اِنِّی بِمَا تَعمَلُونَ بَصِیرٌ، ای رسولان غذای حلال و پاکیزه میل کنید و عمل صالح به جا آورید؛ من به کارهایی که میکنید آگاهم. شاید دلیل با هم آمدن کسب روزی حلال و انجام عمل صالح در این آیه این باشد که با لقمه حلال عبادات دیگر هم در معرض قبولی قرار میگیرد. بسیاری از عرفا هم قبل از شروع سیر و سلوک سفارش به آب کردن گوشتی که از لقمه حرام روییده کردهاند و آن را شرط پذیرش عبادت دانستهاند. نکته دیگری هم که در این رابطه میشود به آن اشاره کرد این است که امام صادق (ع) میفرمایند: اَلکَادُّ عَلَی عَیالِهِ کَلمُجَاهِدِ فِی سَبِیِلِ اللهِ؛ کسی که برای تأمین مخارج خانواده تلاش میکند مانند کسی است که در راه خدا پیکار میکند. قدیم حوزههای علمیه را در بازار میساختند تا کسبه و حاجیهای بازار در کلاس درس حاضر شوند و مسائل حلال و حرام کسب رو یاد بگیرند و روزی حلال به دست آورند تا خدای ناکرده لقمه حرام یا شبهناک سر سفره خانواده نبرند. خدای متعال در شب معراج خطاب به پیامبر(ص) فرمودند: يا احمد، ان العبادة عشرة اجزاء، تسعة منها طلب الحلال؛ ای احمد! عبادت 10 جزء دارد که 9 جزء آن به دست آوردن روزی حلال میباشد. در اینجا عبادت به معنای عام اطاعت و بندگی است. یعنی اگر کسی روزی حلال به دست آورد، نه جزء بندگی را به جا آورده است و اگر کسی بخواهد روزی حلال به دست بیاورد لازمهي آن ترک بسیاری از محرمات است.
استفاده كرديم. حاجآقا چه صحبتي با جوانان داريد؟
خداوند به حضرت موسی کلیمالله(ع) فرمود: من را نزد مردم محبوب قرار بده، موسی گفت چگونه؟ خطاب شد نعمتهای من را به مردم بگو، مردم به عبادت و بندگی من علاقهمند میشوند. بحمدالله اکثر جوانان ما تحصیلکرده هستند، واقعاً بنشینیم و به نعمتهای خدا فکر کنیم ببینیم چه به ما داده و چه خدای مهربانی داریم. چگونه ما این همه از انسانها و آدمهای اطراف خجالت میکشیم که مبادا ما را در حین ارتکاب کار ناشایستی ببینند ولی خداوند را مد نظر نداریم. یک زمانی آیتالله بهجت رحمةالله علیه فرمودند: با تمام وجود گناه کردیم، نه نعمتهایش را از ما گرفت و نه گناهانمان را فاش کرد. اگر بندگیاش را میکردیم چــه میکرد؟ این چنین است که متوجه میشویم که خداوند تبارک و تعالی حقیقتاً شایسته پرستش است و اصلیترین نمود عبادت و پرستش خداوند نماز است.
در روایت داریم از حضرت فاطمه زهرا(س) به نقل از رسول گرامی اسلام (ص) گفته: کسی که به نماز بیتوجه باشد 15 بلا در زندگی او میآید که 6 تای آن در همین دنیا است، 3 تا در هنگام مرگ، 3 تا در قبر و 3 تای آن هنگام خروج از قبر. به دلیل این که شاید در این مجال نگنجد فقط بلاهائی که در دنیا به آنها مبتلا میشود را عرض میکنم مابقی را در کتاب سفینةالبحار جلد دوم مراجعه کنند و بخوانند. حدیث خیلی تکاندهنده است، اول خداوند، خیر و برکت را از عمر او برمىدارد. دوم این که خداوند، خیر و برکت را از روزىاش برمىدارد. سوم خداوند، نشانه صالحان را از چهره او محو مىفرماید. چهارم در برابر اعمال صالحی که انجام داده، اجر و پاداش به او داده نمىشود. پنجم دعاى او به سوى آسمان بالا نمىرود و مستجاب نمىگردد. ششم هیچ بهرهاى در دعاى بندگان شایسته خدا نداشته و مشمول دعاى آنان نخواهد بود. اما در جای دیگر امیرالمومنین (ع) میفرمایند: مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَاللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ، یعنی هر كس آنچه را ميان او و خداست اصلاح نمايد، خداوند آنچه را بين او و مردم است اصلاح میكند و هر كس كار آخرتش را به اصلاح آورد، خداوند كار دنيايش را اصلاح كند و آن را كه از خود بر خود واعظ است از خدا بر او نگهبان است.
حاجآقا از شما سپاسگزاريم كه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد.
خواهش ميكنم. انشاءالله خداوند متعال همه را عاقبت به خير گرداند.
در پايان بايد ذكر كنيم آيتالله ساكي صاحب 7 اثر ارزشمند برای طلاب حوزه علمیه هستند که برخی از آنها به چاپ رسیده است:
1- رساله توضیح المسائل (فارسی)
2- صلاة مسافر ( فارسی – دو جلد)
3- کتاب منهاج فی بیان احکام و مدارک الحج ( عربی)
4- توحید و خدا شناسی (فارسی)
5- رساله فی صلاة الجمعة ( عربی)
6- رساله فی الزکاة (عربی)
7- رساله ای در خمس (فارسی)
گفتوگو و ارسال از : الهام حاجیوند
دیدگاهها
در واقع سه مرحله عام هدایت و تبلیغ به حق که ایشان استاد اخلاق هستند
الاحقر سید محمد جواد موسوی جهرمی
ایشان از نخبگان لرستان و مایه مباهات هستند.
خداوند نگهدارش باشد
سالها است که میشناسم و بارها در مسجد دولتیاری پشت سرش نماز جماعت خوانده ام .
اما این حجم اطلاعات را از ایشان نمیدانستم.