خيليها مغازه مرحوم رنجبر در خيابان شهيد مطهري خرمآباد نرسيده به خيابان بهياري (شهيد بهرام هژبر) را به خاطر ميآورند. پيرمردي خوشمشرب و خندهرو كه وسايل تزييني و لوازمالتحرير ميفروخت.
اينك يكي از فرزندان حاجي رنجبر كه سال 1380 همراه با خانواده به تهران مهاجرت كرد و ساكن پايتخت شد، به هنرمندي مشهور و توانمند در عرصه تئاتر، تلويزيون و سينماي كشور بدل شده است.
"مهران رنجبر" بازيگر نقش كيانوش در سريال "آواي باران" كه در شبكه سوم سيما در حال پخش است، متولد خرداد 1361 در خيابان شهيد مطهري خرمآباد ميباشد.
وی فارغالتحصیل رشته ادبیات دراماتیک بوده، داراي 3 برادر است که هر 3 به نامهای بهرام، بیژن و کامران دانشجوی مقطع دکترا هستند. پدر مهران اسفندماه سال 1390 درگذشت و همين موضوع يك سالي فعاليت هنري او را تحتالشعاع قرار داد.
مهران از 14 سالگی کار بازیگری را از تئاتر آغاز کرد و تا کنون در سریالهای تاوان، نون و ریحون، 5 کیلومتر تا بهشت، آواي باران و ... به ایفای نقش پرداخته است. جهت آشنايي بيشتر با او، گزيدهاي از صحبتهايش را در پي بخوانيد:
آقاي رنجبر، چطور شد بازيگر شديد؟
در ۱۴ سالگی بازیگری را با تئاتر “جنگ کور” به کارگردانی بهروز غریبپور آغاز کردم و در سن ۱۵-۱۶ سالگی کاملاً به صورت حرفهای به اجرای تئاتر در سالنهای تئاتر شهر و تالار مولوی تهران میپرداختم و بیشتر نقشهای محوری بازی میکردم. در ۱۸ سالگی وارد دانشگاه در رشته ادبیات دراماتیک شدم و با ورود به دانشگاه کار بازیگریام حرفهایتر شد و به اجرا در تئاتر شهر، تالار مولوی، خانه نمایش اداره تئاتر و… میپرداختم. با افراد بسیار بزرگی در عرصه تئاتر کار کردم، با خانم شهلا میربختیار که یکی از قدیمیترین هنرمندان در عرصه تئاتر است، با دکتر محمد خاکی، با دکتر مسعود دلخواه، با خسرو احمدی و… کار کردم و در کنار این موارد یک گروه تئاتر به همراه دوست خوبم مجید رحمتی راهاندازی کردیم به نام “ایست” که اجراهای زیادی داشتیم. تا اینکه آخرین کار تئاترم به نام “منتشا” را در سال ۸۸ کار کردم که یک نمایش تکنفره بود و من در آن نمایش ۹ نقش را بازی کردم و در جشن بازیگر خانه تئاتر به داوری حمید سمندریان، احمد دامود و دکتر علی رفیعی به عنوان یکی از ۱۰ بازیگر برتر تئاتر ایران در سال ۸۸ انتخاب شدم.
انگیزه و هدفتان از ورود به این عرصه چه بود؟
من اکثراً در خانه تنها بودم و در آن زمان عجیب و غریب عاشق “راکی” بودم و دیوانهوار دوستش داشتم. در آن موقع یواشکی و زمانی که کسی خانه نبود فیلم “راکی” را میدیدم و بعد از این که فیلم تمام میشد از اول تا آخر فیلم را برای خودم بازی میکردم و تا سن ۱۴ سالگی در این فضا قرار داشتم تا این که به همراه یکی از دوستان برادرم برای دیدن یک نمایش تئاتر رفتیم و یادم هست که آقای مهدی هاشمی بازیگر آن نمایش بودند و از آنجا خیلی به تئاتر علاقمند شدم و از طریق همان دوست برادرم به چندجا معرفی شدم تا این که توسط یکی از دوستان برای بازی در نمایش “جنگ کور” به آقای غریبپور معرفی شدم که نمایشی بود که ۴ بازیگر ۱۳-۱۴ ساله در آن بازی میکردند. بازی در تئاتر رفتهرفته برایم به شکل مستمر درآمد ولی حرفهای نبود و کمکم خیلی برایم مهم شد و بعد از ۱۵ سالگی به دغدغه اصلی من تبدیل شد. دیدم میتوانم، بلدم، دوستش دارم و عاشقش هستم و برایم خیلی مهم شد و همانطور که گفتم دغدغه اصلی من شد.
از چگونگی ورود به عرصه تصویر برایمان بگویید.
خُب در واقع مدت زمان زیادی طول کشید تا من وارد عرصه تصویر شوم چرا که دوست نداشتم در هر کاری بازی کنم و از آن دسته بازیگران هم نبودم که دائم به دفاتر سینمایی سر بزنم تا نقشی بگیرم ولی در عین حال انگیزه زیادی برای حضور در عرصه تصویر داشتم. در سال ۸۷ یک فیلم نیمهبلند به نام “پیتوک” به کارگردانی مجید توکلی را در کنار ۹ بازیگر تئاتری دیگر کار کردم و تجربه خیلی خوبی بود. تصویربردار کار کوهیار کلاری بود و خیلی چیزها در آن زمان به من یاد داد و میگفت به صورت غریزی درست بازی میکنم و خیلی به من کمک کرد. در زمان اجرای نمایش “منتشا” مجید توکلی که با شهرام شاهحسینی دوست بود من را معرفی کرد و شهرام شاهحسینی هم بازی من را در این نمایش دید و من را برای نقش “کامبیز” انتخاب کرد و تازه از اینجا دردسرها شروع شد. زمین و زمان با حضور من در نقش “کامبیز” مخالف بودند مخصوصاً تهیهکننده محترم کار که به شدت روی این موضوع اعتراض داشت و میگفت نقش “کامبیز” را باید یک بازیگر چهره بازی کند ولی شهراه شاهحسینی روی من تاکید داشت و اصرار داشت که من نقش “کامبیز” را بازی کنم و در نهایت در این کشمکش برای این نقش انتخاب شدم و قرارداد بستم و اولین سریال حرفهای من بود که ۸ ماه هم طول کشید.
بازیگری از نگاه مهران رنجبر؟
ببینید بازیگرانی که در تئاتر کار میکنند متفکرتر هستند و دغدغه دیگری دارند. این که برخی از بازیگران میگویند از شهرت متنفر هستند و دنبال شهرت نیستند، از نظر من دروغ است. بازیگر نمایش میدهد تا دیده شود و این علاقه به دیده شدن یعنی دوست داشتن شهرت ولی بازیگرانی که رنج و سختیهای تئاتر را تجربه میکنند ذهنشان دچار دغدغه خوب بازی کردن میشود و دوست دارند سبک و کاراکترهای مختلف را ایفا کنند و یک سیر و سلوکی در بازیگری داشته باشند. اینکه فقط مردم آنها را در خیابان بشناسند برایشان کافی نیست و دوست دارند که مردم آنها را به خاطر بازیهایشان دوست داشته باشند نه مثلاً به خاطر این که چهره زیبایی دارند به همین دلیل است که دوست دارم بازیگری از تئاتر شروع شود. متاسفانه در حال حاضر نگاهی که به بازیگری میشود نگاه خوبی نیست و و یک نگاه چیپ است و خیلیها یک شبه میآیند و به تازگی همه مردم میخواهند بازیگر شوند. در دهه ۸۰ یک نگاه بد تجاری وارد سینما شد و اصطلاح “بازی تئاتری، بازی سینمایی” شکل گرفت و این ضربه بدی به بازیگری زد. خیلیها سراغ چهرههای تکراری و گیشهای رفتند و خیلیها یک شبه آمدند و این باعث شد تا خیلی از بازیگران تئاتری پشت در سینما بمانند. مرحوم احمد آقالو با آن همه سابقه بازیگری در آخرین سالها در رادیو کار کرد و درگذشت و… عدهای هم که با پرداخت پول وارد عرصه بازیگری شدند و این موضوع پول و چهره ضربه بدی به تئاتریها زد ولی خوشبختانه ۲ سالی هست که بازیگران تئاتری خوش درخشیدهاند و بسیاری از آنها به عرصه تصویر آمدهاند و اتفاقاً خیلی هم موفق بودهاند. آشا محرابی، پیام دهکردی، مهرداد ضیایی، افشین هاشمی، هومن برقنورد و… از جمله خوبهای تئاتر هستند که حالا در عرصه تصویر هم خوش درخشیدهاند. در سالهای دور بازیگران ما همگی در تئاتر تلاش میکردند، خون دل میخوردند و سپس به عرصه تصویر میآمدند و معروف میشدند. عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز و علی نصیریان همگی تئاتری بودند. مرحوم خسرو شکیبایی سالها در عرصه تئاتر بود و هنوزهم عکسهای دوران جوانیاش در سالنهای تئاتر وجود دارد و سپس با “هامون” در عرصه تصویر مطرح شد ولی حالا دیگر اینطور نیست. در همه جای دنیا هم شما نگاه کنید میبینید که بازیگران شاخصشان از تئاتر آمدهاند. در هالیوود بازیگران بزرگی مانند رابرت دنیرو، آل پاچینو و داستین هافمن همگی تئاتری بودهاند. حتی لئوناردو دیکاپریو که با “تایتانیک” از یک بازیگر درجه ۷ تبدیل به یک بازیگر درجه یک شد نیز زمانیکه به کارنامهاش نگاه میکنیم میبینیم که او هم تئاتری بوده است. از طرف دیگر متاسفانه برخی از آموزشگاههای بازیگری در سالهای اخیر راه افتادهاند که حتی افرادی که در آنها تدریس میکنند، خودشان بازیگر خوبی نیستند و حالا چطور میخواهند به دیگران تدریس بازیگری کنند مشخص نیست ولی در نهایت آن آدمی که از این آموزشگاهها بیرون میآید متوقع است و میخواهد خیلی زود چهره شود.
مهران رنجبر ۱۰ سال دیگر کجاست؟
امیدوارم مخاطب من را بخواهد و دوست داشته باشد. تمام تلاشم را میکنم که بمانم، در واقع آمدهام که بمانم و مخاطب هم دوستم داشته باشد. اگر هم روزی متوجه شوم که مخاطب دوستم ندارد، میروم. میروم و تئاتر کار میکنم ولی امیدوارم که مخاطب دوستم داشته باشد و در این ماه رمضان خدا هم کمکم کند.
در تئاتر و تلویزیون فعالیت کردهاید. سینما از نگاه شما چه جایگاهی دارد؟
متاسفانه سینمای ما در حال حاضر در وضعیت خوبی نیست ولی من به شخصه به شدت عاشق سینما هستم و یک حس خوبی به من میگوید که فیلمنامههای خوبی نوشته خواهد شد و من در آنها بازی خواهم کرد.
کارهای دیگری هم به جز بازیگری انجام میدهید؟
فیلمنامهنویسی و نمایشنامهنویسی میکنم و در گروه تئاتری که تشکیل داده بودیم تقریباً تمام متنهای ایرانی را خودم کار میکردم. معتقدم بازیگری که بتواند بنویسد و کاراکتر خلق کند میتواند بازیگر موفقتری باشد.
به نظر میرسد ایفای نقش کیانوش کار راحتی نبوده چون او شخصیت چندبعدی دارد، معرفت دارد و سعی میکند به کسی آسیب نزند. وقتی قرار شد این نقش را بازی کنید چه برداشتی از این شخصیت داشتید؟
راستش هنوز خودم را بازیگر نمیدانم و دارم شاگردی میکنم. اعتقاد شخصیام این است که بازیگری سیر و سلوک خودش را دارد و باید به مرحلهای برسیم تا خود را بازیگر بدانیم. من از 14 سالگی کارم را با بازی در تئاتر آغاز کردم و تا امروز در تئاترهای زیادی نقش اصلی را بازی کردهام. همانطور که اشاره کردید من خیلی کم کارهای تصویر را انتخاب میکنم و بعد از گذشت دو سال و نیم از بازی در سریال تلویزیونی 5 کیلومتر تا بهشت در سریال آوای باران به ایفای نقش پرداختم. در کارهای تصویری کمتر بازی میکنم چون فیلمنامه خوب کم است، به همین دلیل ترجیح دادم بیشتر در تئاتر مشغول بازیگری و کارگردانی باشم. قبل از بازی در این سریال سال ۹۱ قرار بود با آقای سهیلیزاده در سریالی همکاری کنم اما بنا به دلایلی این سریال ساخته نشد. بین من و سهیلیزاده رابطه شاگردی و استادی وجود دارد. ایشان آخرین کار مرا با عنوان ریچارد سوم دیده بودند که نقالی دو نفره بود که آن را همراه آیدا آبپرور اجرا کردم. این کار با استقبال زیادی روبهرو شد. وقتی نقش کیانوش به من پیشنهاد شد، خیلی شگفتزده شدم؛ چون شخصیت تکبعدی نبود، به همین دلیل برای اجرای این نقش انرژی کافی گذاشتم. ترجیح میدهم به جای ایفای نقش اول تکبعدی، شخصیتهای پیچیده و چند بعدی را بازی کنم. خوشبختانه مردم از این سریال استقبال کردند و نسبت به ما لطف دارند.
برای اجرای نقش کیانوش تا چه میزان با کارگردان مشورت میکردید؟ آیا همه چیز به فیلمنامه ختم میشد یا نظر خودتان را راجع به نقش به کارگردان میدادید؟
خوشبختانه آقای سهیلیزاده جزو کارگردانانی است که تحلیل خوبی برای کارش دارد و مرتب درباره نقشها با بازیگران صحبت میکند. صادقانه بگویم بعد از گریم نوید فرحمرزی که زحمت زیادی هم کشید، در ذهنم به طرحهای خاصی رسیدم. البته مو و سبیل کیانوش مال خودم است و کلاهگیس نیست، چون برخی فکر میکنند کلاه گیس بر سرم گذاشتم اما باید بگویم که موهای خودم است. علاوه بر آن راهنمایی آقای سهیلیزاده و مهران احمدی هم در کنارم بود و کمکم میکرد تا به نقش کیانوش نزدیک شوم. بده و بستانهای خوبی بین من و مهران احمدی وجود داشت. احمدی خیلی انسان شریفی است. او فقط همبازی من نیست بلکه یک دوست و مشاور خوب است.
البته در سریال آوای باران رابطه کیانوش و شکیب خیلی هم خوب نیست!
بله، شکیب و کیانوش چالشهای خودشان را دارند. من و مهران احمدی قبل از بازی هر سکانس و پلانی با هم درباره آن صحبت میکنیم البته از راهنماییهای کارگردان هم استفاده میکنیم. شخصیت کیانوش ۱۸۰ درجه با من تفاوت دارد اما تلاش کردم این شخصیت را درست بازی کنم تا برای بینندگان هم جذاب باشد. تا امروز سریال آوای باران گرههای زیادی داشته است. تعلیقهای این سریال در 12 قسمت باقیمانده بیشتر از این خواهد شد و بینندگان از دیدن برخی صحنهها هم تعجب میکنند. من اهل تبلیغ نیستم اما بدون اغراق میگویم که قسمتهای باقیمانده جذابتر است. خدا را شاکریم که زحمت گروه در سریال آوای باران جواب داد و مردم از این سریال استقبال کردند. واقعا کار دشواری است که مخاطبان تلویزیون را از دیدن سریالهای ماهواره جدا کنیم و پای سریالهای خودمان بنشانیم که این اتفاق در سریال آوای باران افتاده است.
کیانوش در محیط نامناسبی بزرگ شده اما برخلاف بقیه زورگیری نمیکند یا به کسی آسیب نمیزند. فکر نمیکنید این مساله در تضاد با چنین زندگی است؟
من در کنار بازیگری و کارگردانی، مستندسازی هم کردهام و با چشم خود دیدهام که برخی از این بچهها که در چنین محیطهایی هستند اگر حمایت میشدند به این روز نمیافتادند. از سوی دیگر کیانوش از دوران کودکی نشان داده که اهل زورگفتن نیست و سعی میکند هوای بچهها را داشته باشد. اگر ما کیانوش را در دوره کودکی نمیدیدیم با حرف شما موافق بودم اما او در کودکی هم با معرفت است به همین دلیل این ویژگی از کودکی در او رشد کرده و هنوز هم ادامه دارد. در قسمتهای باقیمانده شاهد اتفاقات دیگری خواهیم بود که برای او رخ میدهد. در پایان گفتوگو به این نکته اشاره میکنم که بازیگران تئاتر خیلی بااستعداد هستند. این حرف را برای خودم نمیگویم، چون خودم را بازیگر نمیدانم. بهتر است مسئولان، تهیهکنندگان و کارگردانان نگاه دیگری به این بازیگران داشته باشند و تئاترهای آنها را ببینند. ما بازیگران خوبی همچون امیر جعفری و هدایت هاشمی داریم که از تئاتر به تلویزیون آمدند و نشان دادند که میتوانند موفق باشند.
نمایش "خداحافظ" سال 1379؛ خرمآباد
ایستاده از راست: عزت درگاهي- امیررحمان خسروی- رامین صادقی- محمدرضا نصر- مرتضی کردعلیوند- مهران رنجبر(بازیگر نقش کیانوش در سریال آوای باران)- بابک صادقی
نشسته وسط: رسول موسیزاده- مینا سپهوند- نصرتاله مسعودی- حامد حکیمزاده
نشسته رديف پایین: آزاد کرموند- خسرو اسدی و عباس شهسواری
دیدگاهها
اقای رنجبر الگوی من برای بازیگر شدن است
دوست داریم همشهری
بازیتون در آوای باران حرف نداشت