کلینیک حیات وحش، نام محلی در پارک پردیسان تهران است که حیوانات اهلی یا وحشی بیمار و مصدوم در آن درمان میشوند. حیوانات آسیبدیده در پارک پردیسان تهران هر کدام ماجرایی دارند، اما اکثر آنها در یک نکته مشترک هستند، این که خیلی از این حیوانات به وسیله مردم عادی یا شکارچیان بیملاحظه آسیب دیدهاند.
بسیاری از حیواناتی که به این محل برده میشوند، پس از درمان توانایی بازگشت به طبیعت را دارند اما برخی از آنها به دلیل شدت مصدومیت، دیگر فرصت بازگشت به طبیعت را ندارند و باید مابقی عمر خود را در اسارت سپری کنند.
وظیفه مراقبت و تغذیه این حیوانات به عهده کارکنان پرتلاش پارک پردیسان است که با عشق به طبیعت به این مهم میپردازند.
یکی از این کارکنان دلسوز و پرتلاش این مرکز، "یاسر مرادی" جوان 21 ساله خرمآبادی است.
او که دارای مدرک فوقدیپلم گرایش الکتروتکنیک است، یکی از دلسوزترین و شجاعترین کارکنان این مجموعه است؛ دوستی و حضور او در قفس خیلی از حیوانات وحشی ناشی از مهرورزی او به حیوانات است.
هفته گذشته و به مناسبت روز محیطبان و همزمان با میلاد ضامن آهو امام رضا (ع) گفتوگویی با وی داشتیم که در ادامه میخوانید:
ياسر از چه موقع جذب سازمان محیط زیست شدی؟
از سال 1390 در بخش حیات وحش (کلینیک حیاتوحش پردیسان) مشغول به کار شدم.
وظیفه اصلی شما در کلینیک چيست؟
وظیفه من تلاش برای بهبودی هرچه اصولیتر گونههای آسیبدیدهی حیاتوحش است، شکل کار به این صورت که حیوانات آسیبدیده بعد از معاینه توسط دامپزشک مرکز، تجویز دارو و همچنین شرح چگونگی تیمار حیوان مصدوم، حیوان به من و همکارانم سپرده میشود و حتی حیواناتی که از بچگی مادرشان شکار شده به مرکز ما میآیند تا رسیدگی و نگهداری ویژه انجام شود.
با کدام حیوان وحشی مستقیما ارتباط داشتهای؟
در این مرکز تقریبا با تمام حیوانات به طور مستقیم سر و کار داشتهام و در قفس آنها رفتم، برای بدست آوردن تجربه و شناخت بیشتر حیوانات وحشی مسوولیت انواع حیوانات از خرگوش گرفته تا عقاب، گرگ، شیر، پلنگ، یوز، خرس و... به من و همکارانم سپرده شده که در این کار از همکارانمان که سابقه بیشتری دارن کمک میگیریم تا مشکلی پیش نیاید.
از حضور در قفس ترس نداری؟
وقتی مسئولیت به ما واگذار می شود داخل قفس می شویم، اما مسائل امنیتی را رعایت میکنیم، به طور مثال حیوانات کاملاً وحشی مثل پلنگ؛ انها را قرنطینه میکنیم بعد وارد جایگاهشان میشویم.
اعتماد حیوانات برای حضور در قفس آنها را به چه شکل جلب میکنی؟
تمام تلاش ما این است که حیواناتی که برای مدتی میهمان ما هستند از خوی طبیعیشان دور نمانند، پس ما لازم است که اصول برخورد، مهار و نزدیک شدن به آنها را فرا بگیریم. هرگز نباید کاری کنیم که با ما اخت بشوند، چون رها کردنشان توی طبیعت با این کار غیر ممکن میشود!
تا حالا مورد حمله حیوانات قرار گرفتهای؟
بله! روش برخورد با گونههای مختلف فرق دارد، باید خیلی چیزها را رعایت کرد؛ به طور مثال برخورد با یک پرنده شکاری با یک گرگ خیلی فرق دارد و باید موارد زیادی را رعایت کنیم؛ اما با تمام این اصول بازهم حیوانات و رفتارشان خیلی قابل پیش بینی نیستند.
برای من پیش آمده که برای جابهجایی یک جفت قوچ، مشغول جابهجایی میش ماده بودم که قوچ با شاخهای بلندش به من حمله کرد و ضربه شدیدی به کمرم وارد کرد و مدتی درگیر درمان شدم؛ یا پرنده شکاری که قرار بود بهش واکسن بزنم که با پنچههای قویاش صدمه جدی به دستم وارد کرد؛ البته من باید بیشتر مراقب باشم!
حتی یک بار که برای شیر غذا برده بودم و حصار بین خودم و شیر را داخل جایگاه بسته بودم، ناگهان پشت سرم احساس کردم صدای نفسهای شیر، موهای سرم را تکان میدهد و خیلی سریع خودم را به بیرون پرت کردم؛ دلیلش این بود که من باید قفل حصار را می بستم و یادم رفته بود؛ شیر نر هم با پنجه آن را باز کرده بود و خودش هم تعجب کرده بود که آمده پیش من و خدا خیلی به من رحم کرد! این داستان میتوانست خیلی خطرناکتر تمام شود.
دغدغههای شما به عنوان یک فعال محیط زیست چیست؟
تمام دغدغههایم این است که مردم آموزش کامل ببینند تا ارزش گونههای مختلف حیات وحش و طبیعت را متوجه شوند و یاد بگیرند که این طبیعتی که از گذشتگان به ما رسیده را برای آیندگان حفظ کنیم و برای حریم جانوران ارزش قائل شویم.
از شغلت راضی هستی؟
شغلم را بنا به علاقهای که به حیوانات و طبیعت دارم انتخاب کردم و خیلی از کارم راضی هستم و این که بتوانم به حیوانات کمک کنم حس خوبی دارم.
از خاطرات خوبی که در این شغل داشتي هم بگو.
وقتیکه شغلت را دوست داشته باشی، اتفاقات خوبی هم برایت میافتد؛ خاطرات خوب ما کم نیست حیواناتی که به مرکز ما آورده میشود و مشکلات جدی دارند و بعدها شاهد آزادسازی آنها در زیستگاه خودشان هستیم؛ همه خاطرات خوب هستند؛ یا وقتی شاهد به دنیا آمدن گوساله گوزن زرد ایرانی که گونه اندمیک کشور خودمان و در خطر انقراض قرار دارد بودم با تمام وجود خوشحال شدم و خیلی از این زادآوریها و ازادسازیها خاطرات خوشی را برای هر علاقهمند به محیط زیست رقم میزند.
قطعاً طی این سالها خاطرات تلخی هم داشتهای؟
کلاً هر حیوانی که توسط مردم صدمه میبیند برای ما زجرآور است؛ نمونهاش پلنگهایی که شکار میشوند و لورا*، یکی از آنها بود که همه ما برایش زحمت کشیدیم و آرزو داشتیم حالش خوب شود و به دامان طبیعت لرستان برگردد؛ اما متأسفانه لورا با وجود صدمهای که دیدهبود هر روز شرایطش بدتر میشد و متأسفانه یک روز صبح که غذا برایش بردم با جسم بیجانش مواجه شدم و ... (با بغض این جملات را ادا میکند)
از لورا گقتی، چه خاطرهای از او داری؟
لورا یک انسان معلول نبود که برای من خاطره ساز شود؛ توی کلینیک هر روز شاهد درد و رنج این حیوان نازنین بودم، رنجی که هدیه ما انسانهای نامهربان برای او بود! عذاب کشیدن لورا نمیتوانست خاطرهای را برای من همراه داشته باشد، جز سرخوردگی و شرمندگی من از درگاه پروردگار.
وقتی با لاشه یک حیوان شکار شده روبهرو میشوی یا حیوانات کلینیک میمیرند چه احساسی به تو دست میدهد؟
احساس بیزاری از انسان بودن به من دست میدهد، اینکه چرا این موجود بیگناه بهواسطهی خطای و قدرناشناسی ما آدمها لایق همچنین قصاصی شده...
نظر شما در باره باغوحش خرمآباد واقع در بام لرستان چیست؟
متأسفانه باغوحش کاسیت خرمآباد از امکانات اولیه محروم است و تکلیفش مشخص نیست؛ فیلمی که از این باغوحش از شبکههای سراسری پخش شد گواه همه چیز بود؛ کاش مسوولین تکلیفشان را با این مرکز روشن کنند و بیش از این باعث رنجش خاطر حیوانات و دوستداران محیط زیست نشوند.
به عنوان یک فعال محیط زیست چه انتظاری از ریاست سازمان محیط زیست داری؟
مرکزی که من در آن کار میکنم احتیاج به قفسهایی با استانداردهای خاص خودش دارد که متأسفانه قفسهای ما خیلی مناسب نیستند و تقاضا دارم به تنها مرکز بازپروری در کشورمان توجه بیشتری شود؛ همچنین حل مشکلات محیط زیست راهحل فرهنگی دارد، کلیدیترین عامل خروج محیط زیست از بنبست اقدامات فرهنگی است، یکی از تلاشهای سازمان محیط زیست باید روی محور توسعه فرهنگی و آموزش باشد.
در پایان با مردم چه صحبتی داری؟
مردم باید دغدغه محیط زیستی را در خانواده مطرح کنند، یاد بگیریم که به حریم حیوانات تجاوز نکنیم و برای آنها اهمیت قائل شویم و در حفظ جنگلها و درختان کوشا باشیم.
گفتوگو از عبدالرضا قاسمي
سردبير پايگاه خبري يافته/ تهران
* توضیح: "لورا" ماده پلنگ جواني بود كه سال 1392 در حومه خرمآباد (نزديكي سپيددشت) گلوله خورد و برای درمان به کلینیک پردیسان تهران اعزام شد اما سرنوشت تلخ لورا پس از مدتها تحمل درد و رنج ناشی از برخورد گلوله و ضایعه نخاعی در روز شنبه پنجم مهرماه 1393 در کلینیک حیات وحش تهران با مرگ پایان یافت.
دیدگاهها
تشکر از مصاحبه جالب و دلچسبتون.
مصاحبه جالبی بود؛ از جناب قاسمی به دلیل نوآوری در مصاحبه حوزه های مختلف تشکر می کنمـ
به نظرم جای بعضی سوالات خالی بود، از جمله وضعیت دلبر و کوشکی
یا مرگ پلنگ زرد در این پارک
با تشکر از حسن نظر شما/
به علت برخی حساسیتهای موجود امکان پرداختن به همه موضوعات نبود، وضعیت دلبر و کوشکی خوب بود و ...
متاسفانه دشمنان محیط زیست در همه جا کمین کرده و گاهی سهم خواهی های سیاسی دامن محیط زیست را هم گرفته است/ نمونه اش تیراندازی سال 92 به گوزن های زرد و کشتن آنها
ااز زحماتت بسیار متچکریم
میدوارم در طول مسیر زندگیت موافق باشی ...
مصاحبه بسیار عالی بود وازآقای مرادی بسیار ممنونم