شناسنامهاش میگوید متولد یک فروردین 1357 در خرمآباد است، اما حرف مادرش را بیشتر قبول دارد که او را متولد 10 اردیبهشت میداند.
کودکیاش را با موسیقی و نمایش سپری کرد، در فواصل سالهای 1376 تا 1382 در نمایشهای متعددی از جمله نمایش "بهار دیده"، "روی که از خواب خاک میگذرد"، "سرزمین خورشید"، "زمین"، "سردار بیسرزمین"، "مور" و "امیر" حضور داشت. اما علاقه به موسیقی و تعلقخاطرش به خواندن باعث شد خوانندگی را ادامه دهد.
مهمترین اتفاق رندگی هنریاش را اجرای کنسرت مشترک با اسطوره آواز لری رضا سقایی میداند. به سفارش استاد سقایی در پی راه جدیدی در موسیقی لری بود و موفق شد اولين آلبوم پاپ را با گويش لري در كتابخانه ملي را به نام خودش به ثبت برساند.
با همین سبک تاکنون اجراهای موفقی در تهران، خرمآباد، اهواز، ایلام، دزفول و ... داشته که اکثر این اجراها با استقبال مردم همراه بوده است.
از دیگر فعالیتهای امیر رحمان خسروی میتوان به همکاری با صداوسیما مرکز لرستان در ساخت تیراژ برنامههایی مختلف اشاره کرد. خسروی این روزها در تدارک برگزاری کنسرت بزرگ “پاپلر” در خرمآباد طی روزهای 8 و 9 مرداد در تالار شهید آوینی مجتمع فرهنگی هنری ارشاد خرمآباد است.
به همین بهانه با این جوان بااستعداد لرستانی، گفتوگویی انجام دادهایم که در پی میخوانید:
* ابتدا لازم است تشکر کنم از این که دعوت ما را برای گفتوگو قبول کردید. بفرمایید چه زمانی عشق به موسیقی را در درونتان کشف کردید؟
موسیقی را از کودکی عاشق بودم و در دبستان بیشتر؛ چرا که همخوانی با دیگر همکلاسیها برایم جذاب بود؛ نوای کودکی و نوجوانیمان خلاصه در جبهه و جنگ و نواهای حماسی بود که گهگاهی از صداوسیما و بلندگوهای محل پخش میشد؛ بهتبع برای ماهم باوجود سن کم موضوعیتی غیر از شعر حماسی وجود نداشت.
"دایهدایه"، "نمیری کر لر"، "جنگ جنگه وریست ای برارو وپا"، "ایران ای سرای امید" و ... سن کم ما برای خواندن این اشعار سنگین در گروه سرود مدارس کمی غیرمتعارف بود؛ در حال حاضر وقتی اشعار کودکان این دوره را با اشعار زمان خودمان مقایسه میکنم، متوجه تراژدی آن میشوم؛ اما چه باید میکردیم که اینگونه بود و شاید معنای تفنگ و سنگر را حس نمیکردیم؛ اما اعجازی در این اشعار بود که لذت هم میبردیم. شاید تا زمانی که بمب به یکی از کوچههای محلمان در پاسنگر (پشت بازار) اصابت نکرده بود، هنوز حس نکرده بودم جنگ چیست و چرا باید از جنگ خواند؟ کودکی ما قابلیت درک این مسائل را نداشت اما همآوا میخواندیم؛ چون حس اتحاد دوستی را ایجاد میکرد؛ شاید از جنگ میترسیدیم و احساس میکردیم اگر باهم بخوانیم، در کنار هم هستیم.
* بهخوبی حس و حال آن دوران را وصف کردید. از کارهایتان در بعد از جنگ تحمیلی بگویید.
جنگ تمام شد، اما تجارب و حسوحال خاص جنگ بهخصوص در سالهای 1365-1364 در گروههای سرود مدرسه همیشه با من بود و گاهی در صف مدرسه ترانهای بازهم در وصف جنگ و شهید و ... میخواندم. البته کمی سروسامان گرفته بود و کانونهای ادب جایگاهی برای کسانی که حس هنری داشتن شد، نقاشی، خطاطی، موسیقی و ...
* از آن حس و حال خاطرهای دارید؟
یکی از بهترین خاطراتم مربوط به زمانی است که در تابلو اعلانات مدرسه متوجه شدم کانون ادب قرار است از بین دانشآموزان در رشته موسیقی (آن موقع موزیک) ثبتنام کند.
*بهطور حتم شرط اول برای حضور در این کلاسها رضایت خانواده بود؟
بله! من هم با کلی ذوق مساله را با خانواده مطرح کردم؛ اما مخالفت شدید خانواده به خاطر مشغلههای درسی اجازه حضور جدی در کانون را نداد؛ اما علاقه شخصی به این کار باعث شد بهصورت نامنظم در کلاسها حاضر باشم؛ چند سالی به این روال ادامه یافت و من همه با شرکت در گروههای سرود مدارس موفق شدم مقامهایی کسب کنم.
با افتتاح مجتمع فرهنگی ارشاد خرمآباد در سال 1375 هنرهای نمایش و آواز را آغاز کردم و در جشنوارهای مختلفی شرکت کردم و همزمان کلاسهای آوازی رو هم ادامه میدادم. تو این سالها با استاد شاهین اسماعیلی از نوازندگان چیرهدست پیانو آشنا شدم و در تمرینات گروه ایشان فقط برای آشنایی با موسیقی شرکت میکردم و تا سال 79 تمرینات را ادامه دادم.
* اولین اجرای رسمی شما کی و کجا اتفاق افتاد؟
سال 1379 اتفاق غیرمنتظره و خوبی به وقوع پیوست و اولین کنسرت رسمی را با گروه جوان به سرپرستی استاد اسماعیلی قرار شد برگزار کنم؛ نقطه عطف این کنسرت؛ اجرای مشترک با قافلهسالار موسیقی لرستان استاد رضا سقایی بود.
* برای خواننده جوانی چون شما شروع خوبی بود؛ بفرمایید برخورد استاد سقایی با شما چگونه بود؟
این واقعه بزرگترین اتفاق هنری زندگی من شد؛ فرصتی طلایی تا از محضرش بیاموزم و کسب تجربه کنم و ایشان چه صمیمانه پذیرای من شد و تشویقم کرد؛ به شکلی رفتار میکرد که گویی اختلاف سنی بین ما وجود ندارد، دوستم شد و پدرانه راهنماییام میکرد و نتیجه آن کنسرت به لطف حضور استاد رضا سقایی و شاهین اسماعیلی؛ حضور پررنگ مردم بود و این اتفاق برگ تازهای و باشکوهی از زندگی هنری را رقم زد.
* آیا سفارش خاصی هم به شما داشت؟
همیشه به من توصیه میکردند که تقلید نکنم و اگر میخواهم باقی بمانم باید راهی تازه پیدا کنم. سخن استاد سقایی ملکه ذهنم شد. تا آن زمان فقط ردیف آوازهای اصیل را کار کرده بود، اما میخواستم به سفارش استاد عمل کنم و کاری متفاوت عرضه کنم، لذا موسیقی پاپ را انتخاب کردم.
* چرا پاپ؟ چه عاملی باعث شده به سمت این موسیقی کشیده شوی؟
پاپ"موسیقی بر گرفته از بطن جامعه و دل مردم" است. ویژگی شاخص موسیقی پاپ، درون مایه پر از نشاط و شادی و جنبه آرامش بخش آن است.با این مشخصات خودم هم علاقه خاصی به موسیقی پاپ داشتم و تلاش کردم تا اجرای این سبک را عملی کنم. میدانستم عمل کردن به این تفکر، سخت است. موسیقی پاپ علاقه شخصی و گویش مادریام لری بود. برای اجرای هدفم با سؤالات زیادی مواجه بودم. اینکه آیا میشد تلفیق این دو را عملی کرد؟ آیا با تلفیق موسیقی و گویش، لری با موسیقی روز، دنیا میشد اثری خلق کرد؟ و...
*تصمیمتان را چگونه عملی کردید؟
بارها بهصورت آزمونوخطا کارهایی را به این شیوه در منزل با کمک دوستان هنرمند تمرین کردیم، به نظر خودمان جای کار داشت و بد نبود؛ اما نیاز بود به شکل جدی و حرفهایتر کار شود لذا با افراد زیادی در میان گذاشتم تا اینکه با مشورت شاهین اسماعیلی تصمیم به تولید آلبوم پاپ با گویش لری گرفتم. تمرینات را شروع کردیم و ماحصل تلاش گروه ما تولید آلبومی بهنام "با زبون مادری" در سال 84 بود. در این آلبوم فرهاد اسفندفر، علی جمالی، مجتبی حبیبزاده نوازنده بودند و شاهین اسماعیلی تنظیم قطعات را بهعهده داشت و توانستیم مجوز انتشارش را از طریق شرکت آوای سپهر بگیریم و روانه بازار کنیم.
*بازتاب انتشار این آلبوم چه بود؟
این اولین حرکت رسمی در خصوص موسیقی "پاپلر" بود و نیاز بود انتظار بکشیم و بازتاب را ببینیم. انتشار این آلبوم تجربه اول بود و ایراداتی هم داشت، لذا با موفقیت روبرو نشد.
*علت عدم توفیق چه بود؟
شاید این سبک از موسیقی قابلهضم نبود، شاید گیرا نبود و دلایل دیگر. حدس میزدیم تفاوت ناگهانی در اجرای ترانههای لری این شیوه را نمیطلبید؛ اما بازخوردها یک نکته مثبت و راهگشا داشت. اینکه در آن آلبوم یک تراک مورد استقبال واقع شد. قطعه "قسم "با شعر بسیار زیبای رضا صارمی ...
ده جوم شراو تو غم هردمه...
آن آلبوم با تمام کاستیها و کمبودها، راه را تا حدود زیادی برایمان هموار کرد و متوجه شدیم که باید با دقت بیشتری کار میکردیم. فهمیدیم در انتخاب شعر، در ساخت ملودی و تنظیم باید بروزتر کار کنیم.
راه را پیدا کردیم، انتخاب وسواسانه شعر اولین کلید موفقیت ما بود و رضا صارمی انتخاب خوبی برای سرایش اشعار بود؛ صارمی فورا" ما را مهمان شعر زیبای"دیر بیا مه حوصلم زیاده " کرد. این شعر بهقدری، زیبا بود که سریعاً ملودی برایش ساخته و تنظیم هنرمندانه همایون پشتدار زینتبخش آن شد. همزمان یک شعر زیبا به نام"تو شیرین شو " (بیستون) از داریوش منصوری به دستم رسید و آهنگ آن سریعا" ساخته شد.
"دیر بیا" را کامل کردیم، اما بیستون را ضبط خانگی کرده و به دوست اهلفنی دادم تا نظرش را بگویید. او گفت: این ترانه بسیار به دل مینشیند و ما امیدوارتر شدیم؛ اما یک اتفاق دیگر در همان زمان رخ داد. بعد از یک هفته و در عین ناباوری متوجه شدم ترانه "تو شیرین شو" (بیستون) در پیادهروها و سی دی فروشیها در حال پخش است. باآنکه از انتشارش خیلی ناراحت و عصبانی بودم، اما بازتابها برایم جالب بود و تصمیم گرفتم منتشرش کنم؛ و در ادامه هفت هشت قطعه را بهصورت همزمان وارد بازار کردیم.
*بعد از انتشار اولین آلبوم واکنش مردم چگونه بود؟
انتشار "با زبان مادري" به عنوان اولین کاست دریچه امیدی را برای ما گشود، استقبال و واکنش مردم و دوستان به من امید میداد و این امید تشویقم میکرد تا کار را ادامه دهم.
* مجموعا" چند آلبوم از شما منتشر شده است؟
از من درمجموع 3 آلبوم به نامهاي "با زبان مادري" در سال 1384، "سواد عاشقي" در سال 1386 با دوستان جوانتر و يك آلبوم در سال 1389 بهصورت تصويري و با مشاركت ديگر هنرمندان استان كه جهت بزرگداشت زندهياد استاد سقايي بود انتشار يافته است. بعد از انتشار این آلبومها مطمئن شدم که با نگاهی نو میتوان این حرکت را ادامه داد و در کنار موسیقی محلی لرستان بهپاس داشت گویش لری، این سبک موسیقی را نیز داشته باشیم.
* الان بعد از گذشت چند سال آیا موسیقی “پاپلر” جایگاه خودش را کسب کرده است؟
بله! به نظر من این جایگاه در بین مردم به دست آمده، مؤید حرف من واکنشهای مردم و بهخصوص جوانترها است که نشان داده باید به این شیوه موسیقی بهای بیشتری داده شود و خوشحالم از اینکه اولين آلبوم پاپ با گويش لري در كتابخانه ملي به نام اينجانب و تحت آلبومي به نام "با زبان مادري" به ثبت رسيد.
* به طور حتم این سبک از موسیقی با مخالفتهای همراه بوده و این مخالفتها ادامه دارد. سخن شما با مخالفین چیست؟
همیشه هر ایده جدید با مخالفتهایی روبرو است؛ من هم بهشدت مخالف داشتهام. حتی در بین مدیران ارشد اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان. به خاطر دارم که چند سال پیش، طرحی را برای کمک مالی به یکی از مدیران کل سابق در ارشاد دادم و او قول حمایت داد، اما بعد متوجه شدم همین مدیر در جلسهای با حضور فرهیختگان موسیقی، سبک “پاپلر” را به سخره گرفته بودند و من هم یک سال بعد در جوابش یک نسخه از آلبوم کار منتشر شدهام را برایش هدیه فرستادم. برایش نوشتم که من کارم را بدون کمک شما انجام دادم و موفق شدم، البته ایشان هم یک چک پانصد هزارتومانی در جواب درخواستم فرستاد که از قبول آن خودداری کردم.
در بین هنرمندان نیز این مخالفتها ریشهای بود البته نه همه؛ از کسانی که تعصب کورکورانه دارند و تأکیدشان بر حفظ فقط موسیقی محلی است. سؤالی دارم؟ مگر زبان فارسی فقط به شکل ملی در کشور اجرا میشود؟ مگر زبان فارسی هم از همین زبانهای رسمی کشور نیست که بهعنوان زبان رسمی کشور شناخته شده است؟ حال چه فرقی میکند در مورد لری نیز همین رفتار را داشت؟
چرا باید حق انتخاب را از شنونده بگیریم؟ همین یکبعدی بودن موسیقی ما، عامل رویگردانی جوان از موسیقی محلی شده است.
الان گروه های زیادی در دنیا هستند که تلاش میکنند موسیقی قوم خود را به زیبایی در موسیقی روز ادغام کنند و باعث احاطه در دنیا شوند. مگر بد است؟
حالا ما چرا دنبال راهکارهای جدید حداقل به پاسداشت گویشمان نباشیم؟
* باوجود این مخالفتها، چشمانداز شما برای آینده "پاپلر" چیست؟
مخالف همیشه هست، اما مردم بهترین قاضی و شنونده هستند. مسیری که ما انتخاب کردهایم را آیندگان قضاوت خواهند کرد. کار من ایدهآل نیست، ولی با همین بضاعت و بنمایه مالی کار کردهام و مطمئن باشید در صورت حمایت بیشتر ثابت خواهم کرد چه تلفیقهای مناسب و بهجایی میشود در “پاپلر” طرح و اجرا کرد. مطمئن هستم آینده موسیقی "پاپلر" درخشان و همهگیر است. راهی بهجز پذیرش این سبک نیست، زیرا نیاز شرایط فعلی، تغییر است! البته این به معنای نفی اصالت نیست زیرا اصالت چون کالای عتیقه هر روز باارزشتر میشود و یقین بدانید "پاپ" آسیبی به موسیقی سنتی و بومی ما نمیرساند.
* موسیقی “پاپلر” را در تقابل با موسیقی محلی لرستان نمیبینید؟
وقتی به قومیتهای دیگر در کشور نگاه میکنیم، متوجه میشویم در کنار موسیقی محلی، موسیقی پاپ با همان گویش را عرضه میکنند. در مراسمهای عروسی و شادی ما هم موسیقی کردی بلااستثنا حضور دارد؛ تأثیرگذاری موسیقی بر هیچکس پوشیده لذا چند سؤال مطرح است.
آیا بهتر نیست بهجای برگزاری سمینارهای آسیبشناسی با موضوع "علل از بین رفتن گویشها"؛ به هنرمندان برای تولید آثار فاخر با گویشهای محلی، در پاسداشت این گویشها کمک کرد؟
آیا غیر از این است موسیقی زینت میدهد و موسیقی با این زینت نشان داد که گویشها نباید از بین بروند؟
آیا گویشها بخشی از میراث کهن یک سرزمین نیست؟ در هر کاری اگر رو به تکرار برویم. هم مخاطبان خود را از دست دادهایم هم آنها را مجبور میکنیم که به سمتوسوی آثار امروزی بروند. خیلی از جوانها به سمت کارهای خارجی گرایش دارند. بدون آنکه معنای ترانه را متوجه شوند چرا؟
چون موسیقی زیبا و پویایی در آن میبینند؛ جوان امروز جوان پویا است؛ جوان تحرک است؛ عاشق سرعت است و موسیقی پرانرژی دوست را دارد؛ حال که این شاخصهها هست میشود در کنار موسیقی اصیل خودمان به موسیقی پاپ با گویشمان نیز بپردازیم؛ که هم شاخصههای پویایی و تنوع روز را داشته باشد و هم شنونده مفهوم اشعار را بلد شود؛ هم در زنده ماندن یکزبان و یک فرهنگ بکوشد و صد البته موسیقی محلی ما نیز از تکرار خارج میشود چون به شنوده حق انتخاب دادهاید و این حق باعث میشود؛ هرازگاهی یادی از موسیقی محلیمان کنند و با این روش اصل و ریشه ما هم حفظ شود.
* نظر شما در خصوص فضاي موسیقی لرستان در حال حاضر چيست؟
در موسیقی محلی امروزه و گاهی شاهد آثار زیبایی هستیم؛ اما آیا اینهمه سهم یک قوم از هنر سرزمینش است؟
* چه پیشنهادی برای توسعه موسیقی لرستان دارید؟
من وارد بحث موسیقی محلی نمیشوم؛ اما در بحث موسیقی “پاپلر” با توجه به تجربه اندکی که کسب کردهام و تمام نظرات این چند سال را جمعبندی کردهام؛ باید عرض کنم که چه بخواهیم چه نخواهیم اگر دلسوز فرهنگ و زبانمان هستیم باید تنوع ایجاد کنیم و این تنوع میتواند یکی از شاخصهای آن تولید آثار تلفیقی باشد، آثاری که موسیقی آن تلفیقی از فرهنگ یک قوم و ساز بندی روز دنیا باشد، بهگونهای که گاهی، بهسوی جهانیتر شدن گام برداریم.
چقدر زیبا است هنگامیکه شما در یک گام ماژور (ماهور خودمان) به یکباره در یک کار لایت صدای کمانچه (علیسونهایی) شنیده شود و یادآور دردها و زخمههای عاشقانه یک قوم در موسیقی جهانی باشیم. این راه را باید با بهرهگیری از نظرات اهلفن و اساتید به سرانجام رساند.
* تشکر از اینکه وقت ارزشمند خودتان را به خوانندگان ما اختصاص دادید. در پایان اگر پیام خاصی دارید بیان کنید.
در پایان عرض خودم را تکرار میکنم که گویشها مال ماست و زبان موسیقی تنها زبان رسمی دنیا است و میشود این دو را در کنار هم عمر جاویدان کنند؛ این مهم اتفاق خواهد افتاد اگر بهسوی راهکارهای نو گام برداریم.
گفتوگو از عبدالرضا قاسمي
سردبير پايگاه خبري تحليلي يافته
گفتوگو از عبدالرضا قاسمي
سردبير پايگاه خبري تحليلي يافته
دیدگاهها
با سپاس از جناب قاسمی زبان رسای هنر لرستان.....
اما یک سوالی که برای من پیش آمده این است که منظور ایشان از موسیقی «تجزیه طلبی» چیست؟؟ در جایی که در کامنتشان مرقوم فرموده اند «اما یک جایی باید صدای این شهر هم باشد. خرم آبادی گفتن و شنیدن ،نباید از یاد ما برود. بخصوص زمانی که صدای موسیقی تجزیه طلبی در میان باشد»
چند سال پیش شاید سال 88 بود در خیابانهای شهر ایلام قدم میزدم روی ویترین سی دی فروشی ها تعدادی سی دی موسیقی دیدم که موسیقی کردی و یا ایلامی را به صورت پاپ خوانده بودند این موضوع باعث شد مقداری کنجکاو شو و نوع موسیقی کردی که تا بحال نشنیده بود را بیشتر بشنوم تعدادی از اجراها را دانلود کردم و پس از شنیدم به این باور رسیدم که در موسیقی علاوه بر حفظ اصالت موسیقی اصیل بایستی در آن هم بر اساس میل و رغبت اقشار جامعه به نو آوری روی آورد و خیلی دوست داشتم این نوع موسیقی هم در زبان لری اجرا شود ابن موضوع در ذهنم بود تا زمانی که تعدادی اجرا را از دوستان عزیز شنیدم بدون اغرق میگویم صدای امیر رحمان را در یک جمع خصوصی اجرا داشت برای این کار صدایی فوق العاده میبینم او میتواند پاپ را در زبان لری به خوبی اجرا کند برای او و دیگر هنرمندان عرصه موسیقی استان آرزوی موفقیت دارم.