نام محمدرضا لطفی و حسین علیزاده تا بر زبان میآید ناخودآگاه زخمه بر سیمهای تار تداعی میشود.
پس از بزرگانی مانند شهنازی، شهناز، شریف، ظریف و ... موسیقی ایران به همنسلان علیزاده رسیده است. نسلی که پرورشیافتهی مرکز حفظ و اشاعهی موسیقی ایران بودند.
اينها موسیقی را فقط در چارچوب درس و مشق دانشگاهی ادامه ندادند. زانوی تلّمذ در بغل گرفتند و چند مکتب موسیقی ایرانی را فرا گرفتند. عصارهاش ظهور شخصیتهایی چون لطفی، مشکاتیان، علیزاده و ... شد.
علیزاده در ادامهی تور سراسریاش در داخل کشور، شهريورماه 1393 به خرمآباد آمد تا با زخمهاش، زخم دل خیلی از دوستداران هنر ایرانی را التیام ببخشد.
با فشرده بودن زمان، این امکان فراهم شد تا بتوانیم با این استاد موسیقی ایرانی گپ و گفتی داشته باشیم. متن این گفتوگو را با هم میخوانیم:
استاد علیزاده، با چند روز تأخیر زادروز شما را تبریک میگویم. امید که هماره سایهی حضرتعالی بر موسیقی ایران مانا باد. بفرماييد چطور شد جهت اجرای برنامه به استان لرستان تشریف آوردید؟ آيا پیش از این نيز به لرستان سفر داشتهاید؟
بسیار متشکرم. بله قبلاً به خرمآباد آمده بودم. به دلیل دوستی دیرینهای که حدود 40 سال پیش با استاد [علياكبر] شکارچی داشتهام، به [استان] زادگاه ایشان علاقهمند بودم و زمانی که به تهران آمدند فرهنگ زادگاه خود را به تهران آورد. باعث شد با فرهنگ و موسیقی لرستان آشنا شوم. همیشه کنجکاو بودم به این منطقه بیایم. طي سالهای اول انقلاب چند بار به خرمآباد آمدم. یکبار به کوهنوردی رفتیم و از این طریق با آقای شکارچی و فرهنگ اینجا آشنا شدم.
تا چه اندازه آثار محلی به ویژه لری را میشنوید؟ در صورت آشنایی با این موسیقی آنرا چگونه ارزیابی میکنید؟
موسیقی لری و غیرلری ندارد. همهی موسیقیها در واقع عصارهی فرهنگ اقوام مختلف است و قطعاً زندگی و تاریخ دارند. باید با فرهنگها آشنا شد و آنها را درک کرد. من حداقل از 40 سال پیش از طریق استاد شکارچی با موسیقی لری آشنا بودهام. نمیگویم مسلط هستم برای این که موسیقیدانان منطقه بر آن مسلط هستند. ولی رابطهی عاطفی و احساسی با این موسیقی دارم، آنچنان که با موسیقی شمال و غرب ایران دارم و این را مایهی ذهنی کارهای خودم قرار میدهم.
گذشته از همکاری شما و استاد شکارچی در گروه عارف، در اثر لری «خلق لُر» همکاری داشتهاید. تنها تجربهی موسیقی لری شما همان اثر بوده است؟
بله؛ من در موسیقی فیلمهایی که ساختهام تِم کُردی یا چیزهای دیگری داشتهاند. اما به لری بر نخوردم که کار بکنم. موسیقی لری را گوش میدهم و با آواز و ترانههای این دیار آشنا هستم اما در کارهایم به طور مستقیم استفاده نکردهام. از آن جهت که این موسیقی به موسیقی دستگاهی و ملی ایران نزدیک است و ترجیح میدهم زمانی بخواهم کار کنم از نوازندگان منطقه استفاده کنم چون بیشتر روی این مسأله کار میکنند. در صورت پیش آمدن موردی قطعاً با نوازندگان بومی مشورت خواهم کرد.
در آهنگسازیهای ملّی و قومی، بسیاری از سازندگان قطعه را فدای تکنیک میکنند. تکنیک باید در اختیار موسیقی و احساس باشد، یا موسیقی و احساس در اختیار تکنیک؟
کاملاً مشخص است که تکنیک وسیله است. یعنی تکنیکهایی که درخور موسیقی ما نیست مخصوصأ تکنیکهای وارداتی یا تقلیدی. در هر صورت تکنیک لازمهی هنر میباشد به شرطی که بتواند در خدمت هنر باشد. تکنیک که صرف باشد زود فراموش میشود و هیچگاه به دل نخواهد نشست. نسل امروز به تکنیک و جنبههای نمایشی موسیقی بیشتر توجه دارند.
گریزی به سال فرهنگ داشته باشیم. در سالی که به نام فرهنگ رقم خورده است، تا چه اندازه به تغییرات مثبت فرهنگی خوشبین هستید؟
بنده از آن عده آدمهایی نیستم که منتظر باشم دولت در یک مسأله تصمیم بگیرد. ما نیز نقش داریم. ملت ایران عادت کردهاند اشکالات را مرتب از جهت دیگر ببینند. فکر کنم هر کدام باید به شخصه معتقد به جامعه، کشور، فرهنگ، هنر باشیم. هر کسی باید در جایگاه خودش تلاش کند. ببینید، انتقاد زیاد هست ولی در عین حال انتقاد به تکتک ما هم زیاد است که چقدر وظایف خود را در کارها درست انجام میدهیم تا بار مسوولیت از دوش دیگران برداشته شود. همه چیز را دولت نمیتواند اصلاح کند، اما اگر دولتی که به فکر فرهنگ و هنر و مسائل مردم باشد در هر صورت خادم مردم است و باید خدمت کند. به خصوص آنهایی که میخواهند به کشورشان خدمت کنند و در ایران بوده و کار میکنند، دولت نباید برایشان مانعی ایجاد کند بلکه باید راه را هموار کند. همیشه گفتهام از دولت هیچگونه انتظاری ندارم، فقط انتظار دارم در بحثهای هنری کشورهای پیشرفته را الگو قرار بدهیم که چگونه و از چه راههایی توانستهاند با هنرشان به این خوبی پیشرفت کنند. فقط راههای منفی را نگاه نکنیم. جنبههای مثبت زیاد است و در صدد تقویت آنها باشیم.
چند ماه پیش اهالی هنر با رئیس جمهوری دیدار داشتند. برای برونرفت از این آشفتهبازار فرهنگی چقدر به آقای روحانی امیدوار هستید؟
به نظر بنده آقای روحانی تنها تصمیمگیرنده نیستند. ایشان باید سعی کنند مانند همه ملت که تلاش میکنند راههایی را باز کنند، کوشش کند. آقای روحانی در واقع واسطهای هستند بین ملت و کل نظام که این مسائل را باید حل کنند. در 8 سال گذشته حتی ادبیات فارسی را زیر سوأل بردیم، وجود ایشان که با ادبیات خوبی صحبت میکنند و علاقهمند هستند باید راه درست را پیدا کنند. خوشبختانه ایشان در بحثهای فقهی نیز تخصص دارند. آقای روحانی باید کاری کند که هنر ایرانی در کشور خودش پایمال نشود بلکه تقویت شود. این مهمترین نقش دولت در بخش فرهنگی و هنری است که وزارت ارشاد و شخص رئیس جمهوری مسوولیت زیادی در این مورد دارد. کار هم سخت است، چون سالهای سال و در دورههای مختلف جنبههای منفی زیاد بوده است و جبران این جنبههای منفی زمان و انرژی میبرد. اگر یک حرکت مثبت صورت بگیرد بدون شک همهی هنرمندان کمک خواهند کرد.
در یکی از نشریات مقالهای از شما با عنوان «کاش آقای روحانی به جای کلید بنفش کلید سُل داشت» را خواندم. در آن حرفهای رُک و صریحی داشتهاید. به نظر شما موسیقی حلال است یا حرام؟ هنر است یا مایهی عار؟ ممنوع است یا مجاز؟
همهی اینها که پرسیدید خودتان جوابش را بهتر میدانید، اما به نظر من موسیقی حلالترین پدیدهای است که بشر با آن سر و کار دارد. آنهایی که موسیقی را حرام میدانند باید به سؤال شما جواب بدهند. در همه جای دنیا اگر هر پدیدهای را از جنبههای مثبت و اثرگذاری مثبت ببینیم، موسیقی در واقع یک هدیهی الهی است و باید قدرش را بدانیم. به خصوص موسیقی ما که از تاریخ خیلی دیرینه میآید و وظیفهی ماست که آنرا حفظ کنیم. مشخص است که آنرا حلال میدانم ولی صلاحیت در حلال و حرام اعلام کردن موسیقی را ندارم. اما قطعاً در رشتهی خودم حلال میدانم و از یادم نرفته است که خانوادهام با چه مشقت و رنجی من را گذاشتند که موسیقی بخوانم. امثال من در این کشور بسیارند که با موسیقی به مردم خدمت کردهاند و در راه خدمت به مردم بودهاند. اگر بخواهیم واژهی غیرحلال را روی آن بگذاریم در واقع آن نوع موسیقی است که به انسان آرامش ندهد و آدمی را متشنج کند و به کارهای بد وادار کند. هر پدیدهای در این زمینه به این دو شکل است. ما اگر کاربرد مثبت هر پدیده را بشناسیم باید آنرا در جامعه حمایت و تقویت کنیم.
متأسفانه این بحث بسیار طولانی بوده است و زیانهای زیادی به موسیقی و جامعه به ویژه جوانان زده است. جوانان بسیار پاک و خوبی داریم که به جای اعتیاد و پرسه زدن در خیابانها به سوی موسیقی رفتهاند و ساز در دست گرفتهاند و آتیه خوبی دارند. مسوولین باید درک کنند و بدانند در قبال موسیقی ایران مسوولیت تاریخی دارند.
به دور از هر گونه تعارف، شناخت اُرگانهای فرهنگی از جامعه دلچسب نیست. ضعف را در چه میدانید؟
جواب این سؤال در جوابهای بالا مستتر هست. یعنی درک متقابل. فکر میکنم ملت ایران درک خوبی از همه چیز دارند. انتقاد ما به طرف متقابل است که چه خصومت یا واکنشی به مسائل فرهنگی و هنری نشان میدهند. خیلی از اشخاصی که با موسیقی مخالفت دارند حتی به این مسأله معتقدند که انسان باید آزاده باشد. آزادگی جزو صفات خوب یک هنرمند است. هنرمند را اگر صرفاً وابسته کنیم و آن چیزی را که میخواهیم بر او دیکته کنیم او دیگر هنرمند نیست و متأسفانه در کشور این نگاه وجود دارد.
نشان دادن ساز در تلویزیون بحث برانگیز بوده است. به عنوان یکی از برترین موسیقیدانان ایران، نظر شما در این باره چیست؟
این یک پدیدهی خیلی عجیب است که نشان داده نمیشود. در هیچ کشور اسلامی چنین چیزی وجود ندارد. همیشه سازها نشان داده میشود. برای این است که باعث شده جامعه از فرهنگ خود دور شوند. چیزهای دیگری هم وجود دارد. رادیو تلویزیون به جای این که ارتقاء پیدا کند و همه جذب رادیو تلویزیون بشوند، متأسفانه به این شکل نیست. واقعاً بحث مهمی است. چون جوانان و خیلی از افراد جامعه سعی میکنند از راههای دیگری استفاده کنند و تا به حال در این مورد جواب منطقی نشنیدهایم که چرا رسانهای که از شب تا صبح موسیقی از آن پخش میشود نباید ساز در آن نشان داده شود؟! رادیو تلویزیون بدون موسیقی حیات ندارد. سرود ملی با موسیقی ساخته شده است و همه هر روز در چند نوبت به احترام این سرود بر میخیزند. چرا برمیخیزند؟ هیچ توجیهی ندارد. چه حرکتی است ایران در مقابل موسیقی دارد و ساز در آن نشان داده نمیشود.
دربارهی صدای زنان چهطور؟
سالیان سال است که مورد بحث است و هنوز به این مسأله جوابی منطقی داده نشده است. گناه مرد و زن ندارد. نوع موسیقی و نوع فعالیت درست بودن کار را نشان میدهد. به صرف این که بانوان این کار را انجام میدهند ذاتاً حرام است، مشخصاً قبول ندارم. بستگی دارد چه درجهای از هنر باشد. نمیتوانیم بشریت را عوض کنیم و بگوییم از امروز مادرها لالایی نخوانند و فقط مردها لالایی بخوانند. این طور چیزی نیست. همان طور که زنان در همهی امور زندگی نقش دارند، در هنر و زندگی که موسیقی جزو آن میباشد باید نقش داشته باشند.
تأثیر فرهنگی موسیقی ایران بر دیگر ملّتها چگونه است؟
تمام فرهنگهای دنیا بر یکدیگر تأثیر میگذارند. بستگی به تأثیرپذیری آن ملّت و درجهی درک آنها از آن [فرهنگی دارد که بر روی آنها] تأثیر گذارده است. هر ملّتی که فرهنگ خود را ارتقاء بدهد در ارتباط با فرهنگهای دیگر میتواند فرهنگ خودش را غنی کند، بدون این که فرهنگش را از دست بدهد. هر چقدر بتوانیم در کشور، فرهنگمان را غنیتر کنیم، نباید از تهاجم فرهنگی ترسی داشته باشیم.
استاد! به کدام سمت میرویم؟ جهانی شدن یا بیهویتی؟
نباید منفی نگاه کنیم. ما چیزهایی را که در تاریخ تجربه نکردهایم، تجربه میکنیم. ظاهر این است که در بعضی چیزها واقعاً بیهویتی وجود دارد ولی خوشبختانه ما هویتی قوی داریم و فقط مقداری فکر و برنامهریزی درست نیاز داریم.
ایران فقط مال ایرانی نیست، متعلق به تمام جهان هستیم؛ مثلاً آثار باستانی و هنری ایران، شهری مانند اصفهان مال ایرانیان نیست، مال همهی دنیا است. ما ثبت شدهایم. این است که همچین ملّتی با این تاریخ به سوی بیهویتی نخواهد رفت. اما اگر کسانی باعث نقصان در این قضیه بشوند، در تاریخ مسوول خواهند بود.
در این آشفتهبازار فرهنگ و هنر، آیندهی پیش روی موسیقی را در ایران چگونه میبینید؟
شرایط همیشه خوب نبوده است. بسیاری از موسیقیدانان ما ممکن است [در] خیلی مواقع ناامید شده باشند، ولی باید بدانیم در چه کشوری با چه شرایطی هستیم زندگی میکنیم. اشتباهاتی که جامعهی روشنفکری خیلی مواقع انجام میدهد را تکرار نکنیم. [به عنوان مثال] خودمان را با سوئیس مقایسه نکنیم و بگوییم ما چرا اینطوری هستیم. ما باید خودمان کشور خودمان را بسازیم تا به درجات عالی برسیم. ما ملّت هم هنوز کاری نکردیم. یعنی یک همکاری همه جانبه نیاز دارد که باید [ابتدا] فرهنگ آن به وجود بیاید.
باید در کودکی بچهها را برای این مسیر مسوولانه تربیت بکنیم. به آنها یاد بدهیم که منافع مردم و منافع جمعی را فدای منافع شخصی نکنند.
ببینید، فلان مسوول در رأس کار است و بعد از مدتی پروندهاَش بیرون میآید که چقدر فساد مالی داشته است. اینها منافع شخصی است. ولی اگر منافع مردم را در نظر میگرفتند هرگز چنین کاری نمیکردند. پس اگر بچهها را به این مسیر بپرورانیم فکر کنم جامعهی درخشان و خوبی خواهیم داشت.
طی چند سال گذشته با استاد شجریان همکاری مستمری نداشتهاید. علّت خاصی دارد؟
چند سالی است که شرایط برگزاری کنسرت برای استاد شجریان فراهم نشده است. مقداری از آن هم بر میگردد به مسوولیتهای زیادی که داریم و کارهای مختلفی که انجام میدهیم. در کارهایی که مربوط به فکرهای شخصی خودمان است. ضمن این که آقای شجریان در طی این سالهای اخیر دغدغهشان ساختن سازهای و اجرا با آن سازها میباشد. بیشتر سعی میکنند با جوانانی کار کنند که نوازندگان آن سازها باشند. ولی امیدوارم که ایشان همچنان سلامت و خوب باشند؛ چرا که ما دوستی بسیار عمیقی داریم و اگر انرژی و نیرو و فکرش باشد، حتمأ باز همکاری خواهیم داشت.
استاد علیزاده! امروز در سن 63 سالگی همچنان پر کار و پرتلاش هستيد. این همه کار و انرژی ناشی از چیست؟
نمیدانم! بعضیها میگویند رگ تُرکی دارم. پدرم ترک و مادرم اراکیاَند. فکر کنم عشق و عشق. جوانان این را خوب بدانند وقتی که آدم عشق را لمس میکند در کار در هنر در زندگی دیگر نمیتوان از آن دست برداشت. همیشه تلاش میکند به یک نیرویی وصل بشود و به چیزی برسد که این تا آخر عمر تمامی ندارد. موسیقی جزو وجود و جزو زندگی آدم میشود. باید این طور به آن نگاه کرد نه به عنوان شغل.
اگر شغل و کار باشد باید عصر که به خانه میروی فکر میکنی دیگر کاری نداری، ولی برای ما تمام لحظات کار و فکر و موسیقی است و تماماَش لذت میباشد. در کل شاید این همه کار و تلاش عشق و ایمانی باشد که به آن دارم.
توضيح: این گفتوگو در شماره هفتم دوهفتهنامه کاسیت مورخ دوشنبه 17 شهریور 1393 منتشر شده است.
بازنشر در پایگاه خبری یافته
دیدگاهها
من این گفتگو رو توی نشریه کاسیت خوندم. بسیار عالی بود. مخصوصأ سوالات آقای ماسوری نشون از تجربه حرفه ای ایشون داره.
اما نمیدونم چرا سایت یافته این یه سوال رو حذف کرده بود.
خواستم از مدیر سایت علت را بپرسم.
باتشکر مهدی طاهرپور
________________________
يافته: سلام. ديد مدير مسوول كاسيت با يافته تفاوت دارد. دليل نميشود هر چه در رسانهاي منتشر شد، ديگري هم همان كار را كند چون ممكن است يكي مثل كاسيت اصلاح طلب باشد و يكي مثل يافته مردمطلب.
بنا به دلايلي ذكر آن سؤال را صلاح ندانستيم. شما هم كه آن سؤال را در كاسيت خواندهايد، پس مشكلي نيست و پاسخش را ميدانيد ...
سوالات خوبی انجام گرفته بود.
برای آشنایی با جناب استاد علیزاده در اینترنت جستجو زدم و یکی از مطالبی که خیلی به دلم نشست این گفتگو بود.
با تشکر از مصاحبه کننده و دیگر فعالان رسانه ای.
مریم رکن آبادی-تهران