"ابراهیم حسنبیگی" از داستاننویسان نام آشنای پس از انقلاب کشور است و امروز بازنشستهی آموزش و پرورش میباشد. به مانند همیشه، داستان نوشتن مهمترین دغدغهاش در زندگی است.
بیگی در راستای فعالیتهای ادبی با نهادهای ادبی و فرهنگی مختلفی چون ارشاد، صدا و سیما و حوزهی هنری کشور همکاری داشته.
مدتی را به عنوان رایزن فرهنگی ایران در ترکمنستان انجام وظیفه نموده و همچنین نمایندهی کانون پرورش فکری کودکان در مالزی بوده است.
از تألیفات وی میتوان به اثر تدوینی «مرگ در مرداب» و مجموعههای داستانی: «قِدیس»، «اَشکانه» و «محمد» اشاره داشت؛ همچنین اثر «ریشه در اعماق» او، طی چند دورهی متمادی، برگزیدهی 20 سال داستاننویسی انقلاب و دفاع مقدس شناخته شده است.
امروزه بسیاری از داستاننویسان و مخاطبان به ویژه جوانان، پس از گذشت دهه ها به غیر از نویسندگان خارجی، هنوز از آثار بزرگنویسندگانی چون: صادق هدایت، محمود دولتآبادی، احمد محمود، هوشنگ گلشیری و... پیروی میکنند.
درباره جایگاه نویسندگان دیروز در داستاننویسی امروز ایران گفت وگویی را با آقای بیگی پیگیری میکنیم.
* جناب بیگی! در آغازین سخن این گپ و گفت، با گریزی به ادبیات داستانی دیروز و امروز ایران درمی یابیم در بین جوانان، شخصیتهای بزرگی مانند: صادق هدایت، محمود دولت آبادی، احمد محمود، هوشنگ گلشیری و... جایگاه ویژه ای دارند، آیا این نشان از برتری بازار ادبیات پیش از انقلاب ندارد؟
بله؛ اقبال نسل امروز به آنها بیشتر است. زیرا جوانان از زمانی که شروع به خواندن داستان میکنند، در قفسه های کتابخانه ها و کتابفروشی ها، آثار آنان موجود بوده و هست. به همین دلیل نویسنده های نسل 3 و 4 بعد از انقلاب، قطعاً ارتباط کمتری با مخاطبین داشته اند. به علاوه نباید فاصله زمانی را فراموش کنیم؛ چون نویسندگان بعد از انقلاب، فاصله ی زمانی کمتری برای آشنایی و برقراری ارتباط با مخاطبین داشته اند. بیشتر آنها هنوز شهرت کشوری پیدا نکرده اند و باید سی، چهل سال بگذرد که خود را نشان دهند. گذشت زمان خیلی مهم است. یعنی غربال می کند. همیشه درشت ها می مانند. البته این نیز به این دلیل نیست که این نویسنده ها صد درصد آثارشان خوب است؛ گاهی وقت ها برخی هایشان به خاطر تبلیغات خاصی که روی افراد می شود می مانند که این ماندگاری دایمی نیست.
نویسندهای را می بینیم که مرتب آثارش چاپ می شود و خیلی مطرح است، اما ممکن است ماندگار نشود. حتی قبل از انقلاب نویسنده هایی بودند که مردم برای خرید آثارشان صف می بستند یا آثارشان که در پاورقی نشریات و مجله هایی چون جوانان، [سیاه و سپید، تهران مصور چاپ می شد، مردم منتظر بودند مجله به چاپ برسد و ادامه داستان دنباله دار فلان خواننده را بخوانند. این آثار در اصطلاح، بازاری هستند و اینگونه نویسندگان، بیش از 50 یا 60 سال در عرصه نخواهند بود. اما ماجرا درباره ی نویسندگانی چون صادق هدایت کاملاً متفاوت است.
بدون شک در هر دورهای تعدادی وجود دارند، اما در نهایت غربال می شوند و تنها چند نفر برجسته می شوند. به طور قطع در زمان گلشیری یا دیگران، تعداد زیاد دیگری قلم میزده اند؛ اما بیش از بقیه، گلشیری در صحنه مانده است یا شخصیتی چون جلال آل احمد به وجود آمده است. اینان غربال شده های جامعهی ما هستند که در طول سالیان آینده هم خواهند بود.
* از هدایت سخن راندید. میتوان گفت هدایت نقطه ی عطفی در داستان ایران است؟
دقیقاً همینطور است. پدر داستاننویسی معاصر ایران را جمالزاده می دانند. [در دورهی معاصر] پیش از استاد جمالزاده و تا حدودی دهخدا، هیچ اتفاق خاصی در ادبیات ما نیفتاد.
ادبیات ما قاجاری بود. معاصران جمالزاده به دلیل زندگی در خارج از کشور و آشنایی با زبان های خارجی و ترجمه ی آثار نویسندگان خارجی، مسیر تازهای را در ادبیات داستانی ایران رقم زدند. می توان گفت جمالزاده داستان را به شیوه جدید [اروپایی] در ایران پی ریزی نمود و واقعاً هدایت آن را قوام داد و با خیز بلندی، مبانی ساختاری داستانی را غنیتر، قویتر و مستحکمتر ساخت.
* همان جریان و حرکتی که نیما در شعر ایران پایه ریزی نمود؟
بله؛ دقیقاً.
* مردم چه نقشی در ماندگاری شخصیت هایی چون «هدایت» داشته اَند؟
به دلیل افکاری که صادق هدایت داشت، برخی به مقابله با وی پرداختند؛ اما نتوانستند شخصیتی هم چون وی را در داستاننویسی ایران محو کنند. در پس از انقلاب علیرغم خصومت های شخصی و مخالفت هایی که با آثار هدایت شد، برخی در تلاش بودند او را بایکوت کنند! اما از سوی مردم نه به دلیل افکارش، بلکه به دلیل توان داستاننویسی اش و عِرق نویسدنگی، نه تنها از مخاطبان او کم نشد، بسا آثار وی با اقبال بیش از پیش مردم مواجه شد.
* مدّتها بخشی از رمان کلیدر ذهنام را درگیر سؤالی کرده بود و حتی با رجوع به مجلات، اینترنت و... در هیچ کجا ندیدم در اینباره حرفی زده یا سؤالی پرسیده شده باشد. آیا آنجا که «گل محمد» در کوه، یارانش را وادار به برگشت می کند و... میتوان گفت دولتآبادی این بخش را با الهام از امام حسین(ع) و ماجرای عاشورا گرفته است؟
نه؛ اگر هم گرفته است، به گونه های خیلی هنرمندانه مطرح ساخته است که مخاطب نمی تواند پی ببرد. بعید هم نیست و به طور مطمئن هم نمی توانم بگویم. تا به حال این را از او نپرسیده ام. به هر حال دولت آبادی نویسندهای مسلمان است. داخل ایران زندگی کرده و با فرهنگ عاشورا قطعاً آشنایی دارد. به خصوص از بچه های خراسان است که مسائل مذهبی آنجا بسیار جدی بوده و اگر هم استفاده نموده، بسیار حرف های انجام داده است.
* وضعیت امروز داستان کشور را چگونه می بینید؟ افق پیش روی این حوزه را چگونه ارزیابی می کنید؟
همیشه امیدوارانه و با دید مثبت به جریان نوشتن در کشور نگاه کرده ام. ادبیات داستانی کشور، پشتوانه ی طولانیمدت نداشته است و تعداد بسیار اندکی نویسنده در سی، چهل سال پیش قلم میزده اند و همچنین مراکز آموزشی چندانی نداشته ایم و تلاش برای اینکه آن دانسته ها به جوانان منتقل بشود، ممکن نبوده است.
در طی بیست سال اخیر، در دهه های هفتاد و هشتاد در حوزه ادبیات داستانی ایران تحول و تحرکی پیش آمد. در این تحولات چند مورد دخیل بوده که ابتدا می توان گفت جوانان و پیرترها از روی احساسِ تعهدشان، قدم برداشتند. سپس برخی علّت آن را افزایش جمعیت می دانند که این هم میتواند طبیعی باشد و جمعیت ما نسبت به 30 سال پیش دو برابر شده است و باید تحرک بیشتر باشد؛ ولی به نظر من علّت آن کیفی بوده است، نه کمی. زیرا صنعت نشر در این سال ها گسترش پیدا کرده است. در طول سالیان قبل تیراژ کتاب ها در طول هر سال، 4 الی 5 هزار عنوان بود؛ اما طبق آخرین آمار نشر که از سوی اداره ارشاد کشور داده شده، سالیانه 64 هزار عنوان کتاب چاپ می شود که اگر هر کدام به تعداد 1000 نسخه چاپ شوند، آماری به تقریب بین 6 میلیون نسخه داریم و با اینکه سرانه مطالعه ی کشور به نسبت نرم جهانی بسیار پائین است، اما باز می توان گفت افزایش داشته است.
همچنین توسعه نشر و توسعه فرهنگی در جامعه سبب شده است مدیریت فرهنگی کشور در رشته های مختلف به ویژه داستان سوی توجه به جوانان معطوف شود. توجه به ایجاد تشکل های فرهنگی از سوی مسئولان در نظر گرفته شده است. حتی افراد به صورت خصوصی و خودگردان اینگونه مکان ها را اداره می کنند. اگر در هر کارگاه داستاننویسی 40 نفره، تنها یک نفر بتواند ورزیده بیرون بیاید، موفقیتی برای ادبیات داستانی کشور محسوب می شود.
* با وجود این که لرستان از مناطق توسعهنیافته و محروم کشور محسوب میشود، ادبیات داستانی لرستان را چگونه میبینید؟
همانطور که اشاره کردید لرستان از مناطق محروم و توسعهنیافته ی کشور می باشد. اما با جوانانی که مشاهده نموده ام، آیندهی پیش روی ادبیات داستانی لرستان را روشن میبینم و بیشک در آیندهای نزدیک، حداقل یک یا دو نفر داستان نویس مطرح کشور از لرستان خواهند بود.
* مصداقی برای این گفته دارید؟
شاید زمانی حتی تصور نمیشد در مناطق محروم کشور چون لرستان، کانون نویسندگان شکل گیرد. امروز نه تنها کانون بلکه کارگاه داستاننویسی در لرستان وجود دارد. استعداد و علاقهای که از جوانان لرستان دیده میشود، جای شک باقی نمیگذارد. به صورت تخصصی برای اولین بار در تشکل تخصصی داستاننویسان لرستان قرار گرفتم و انتظار نداشتم بچه ها در این سطح باشند. به راحتی در سطح بچه های اصفهان، شیراز و... میباشند. همچنین وجود آقای تاجمهر بسیار مهم است. ایشان تمام هم و غم خود را برای ارتقای سطح بچهها گذاشته و نتیجه ی بسیار مطلوبی داشته است.
منتشر شده در نشریه جامعه و اقتصاد- شماره 152 (اسفند 1392)
بازنشر در پایگاه خبری یافته