یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

 

ساعت 10 صبح است که به آن‌جا می‌رسم. حجره‌ای کوچک و قدیمی در خیابان طلافروشان قدیم خرم آباد، از پله های نه چندان محکم آن بالا می‌روم  پیرمرد 90 ساله‌ای داخل حجره اش مشغول به کار است. در و دیوار دکان پر است از لباس‌های سنتی لرستان شال و ستره،کلنجه، جلیقه، سرداری و... بیشتر که نگاه می‌کنی انگار همسفر مردمانی می شوی که زمانی  در تار و پود این لباس ها تاریخ لرستان را رقم زده اند.

دست های پیرمرد، پینه بسته و سالیان دراز است که با چرخ خیاطی چرخ زندگی اش را می چرخاند و  پیشه پدر را  همچون میراثی گران بها حفظ کرده است‌.

 70 سال است که خیاط هستم

صندلی کوچکی در کنار میز کارش است، روی آن می نشینم نمی‌دانم چه کسانی تا به حال بر روی این صندی نشسته اند و رفته اند، هنوز پیرمرد شروع به صحبت نکرده است و فقط آرام در حال اتو کردن لباس است. درکارش دقت زیادی دارد. سر صحبت را با او باز می کنم نامش حاج امیر صادقی است و متولد 1303 است او اکنون  70 سال است در این مغازه مشغول به  دوختن لباس های محلی است. شغلش را از پدر مرحومش احمد صادقی یادگرفته است و از پنج سالگی شاگردیش را کرده اس

از استاد امیر درباره فرزندانش می پرسم او با غمی در چهره می گوید: پنج پسر داشتم که دو تا از آن ها به رحمت خدا رفته است و در حال حاضر سه پسر دارم که بازنشسته هستند و هیچ کدام شغلم را ادامه ندادند. یک دختر نیز دارم که استاد دانشگاه است.

او به نوع لباس های که می دوزد نیزاشاه می کند و می گوید: من لباس های مختلفی از نوع سرداری (بالکُل)، جلیقه، کت یراق دار و شال و ستره می دوزم. در قدیم برای لباس های زنان لیره   - پول عثمانی که از جنس طلا بوده است- می گذاشتم اما اکنون فقط از سکه های معمولی استفاده می کنم.

استاد امیر درباره استفاده مردم از این نوع لباس ها می گوید: دیگر کسی این لباس ها را نمی پوشد و مشتری های من همیشگی نیستند. ایام عید که می شود برخی از مردم  برای زیبایی می خرند و برخی هم که هنوز بر روی سنت های قدیم پایبند اند لباس را برای استفاده می خرند.

میراث فرهنگی گذشته مان در حال فراموشی است

او می گوید: بسیاری از مشاغل سنتی مانند خیاطی سنتی، نمد مالی ، آهنگری، ماشته بافی  -جاجیم بافی- در حال از بین رفتن است و دولت هم پشتیبان این مشاغل نیست. میراث فرهنگی گذشته مان در حال فراموش شدن است.

این استاد باتجربه به زمانی که مردم از لباس های محلی استفاده می کردند هم اشاره می کند و می گوید: در 50 سال پیش چهارهزار دانشجو دختر برای تفریح به آبشار نژیان آمده بودند که بعد از آمدن به خرم آباد برای همگی آن ها لباس محلی لرستان را دوختم.

او ادامه می دهد : چند وقت پیش خانمی از مسجد سلیمان برای دوختن لباس محلی نزدم آمد و لیره قدیم را هم با خود به همراه داشت تا در لباسش به کار بگیرم.برای پدرش هم شال و ستره- لباس سنتی لرستان که مردان می پوشیدند-  دوختم. در حال حاضر تعداد انگشت شماری برای سفارش لباس می آیند. اگر می بینی که اکنون کسانی هستند که از چند فرسخی برای دوختن این نوع لباس ها می آیند معلوم است که هنوز اصالت خود را حفظ کرده اند.

استاد امیر درباره فراموش شدن فرهنگ سنتی می گوید:  در زمانی که پهلوی بر روی کار بود با آوردن فرهنگ غرب ضربه سختی به کشور وارد کرد و بی حجابی را از انگلیس به کشور کشاند.آن زمان  موهای زنان را می بریدند و زنان مجبور بودند از دست حکوت پهلوی در منزل بمانند چرا که از بی حجابی ترس داشتند.

 او ادامه می دهد: در قدیم تمام مردم این نوع لباس را می پوشیدند حتی نو عروس هم. گل وَنی هم به عنوان روسری رسمی همه می پوشیدند. جنس گل وَنی ها از ابریشم بود.

چرخ روزگار بر وفق مرادم چرخیده است

او درباره علاقه به کارش هم می گوید: من از پنج سالگی تاکنون که 90 سال دارم کار کرده ام و هیچ وقت نخواسته ام که این شغل را کنار بگذارم. خدا را شکر چرخ روزگار بر وفق مرادم چرخیده است است و اکنون خانه و زندگی خوبی دارم.

 

همسرم هنوز لباس محلی می پوشد

او می گوید: همسرم را دو با برای زیارت مکه فرستاده ام او هنوز هم لباس های محلی می پوشد.

این استاد پیر می گوید: دولت باید از مشاغل قدیمی حمایت کند.اگر دولت کارگاه های لباس سنتی را برپا می کرد الان این شغل اینگونه فراموش نمی شد.من نمیدانم آیا بعد از من این شغل پر جا می ماند یا نه؟

او از خاطراش هم می گوید: من در دو سالگی مادرم را از دست دادم و دولت پهلوی زمین هایمان را تقسیم اراضی کرد و برای خود برد.

من برای تمام افراد سرشانس شهر مثل مرحوم حاج علی عسگر هم لباس دوخته ام و حالا فقط لباس ها یا در موزه ها استفاده می شود یا به عنوان نمونه در صدا و سیما مجریان می پوشند.

او از گذشته خرم آباد می گوید: تمام خرم آباد 50 خانوار بیشتر نبود. در قدیم مردم نسبت به هم محبت داشتیم و اگر کسی کوچکترین کسالتی داشت همه به عیادتش می آمدند.

در خانه  قدیمی ما صد نفری بودیم که با هم زندگی می کردیم و غذایی که درست می شد همه به هم می دادند و رسم کاسم سا- بردن غذا برای همسایه- پا برجا بود.

در ماه رمضان همه برای سحر هم را بیدار می کردند و اگر می پرسیدی برای سحر آیا غذایی آماده کرده ای صداقانه می گفتند: فقط یک تکه نان دارم و بعد بقیه به آن غذا می دادند و همین باعث می شد برکت در سفرها زیاد باشد.

استاد امیر از میراث فرهنگی هم گلایه دارد و می گوید: میراث فرهنگی از شغل من حمایت نمی کند و حتی لباس هایی که من می دوزم در موزه ها استفاده نمی کند و از شهرستان های دیگر لباس می آورد در حالی که آن ها جنس خوبی ندارند و از پارجه های چینی در آن ها استفاده شده است.

میراث فرهنگی برای بقای شغلم کاری نکرده است

تاکنون مسئولان میراث فرهنگی استان آمده اند ولی وعده هایشان  فقط در حد حرف مانده است و هیچ کاری برای بقای شغلم انجام ندادند.من تعصب شغل پدرم را داشتم که تاکنون کارم را کنار نگذاشته ام.

 

او در پایان از زندگی کودکیش هم می گوید: در دو سالگی به مریضی سخت دچار شدم و تب و لرز شدیدی داشتم، در یک روز زمستانی و برفی که مصادف با عاشورا بود مادرم مرا به دوش کشید و  به میدان پشت بازار خرم آباد برد و مرا به گِلی که برای عزای امام حسین(ع) اماده کرده بودند انداخت و از آن زمان تا به حال خدا رو شکر یک بار هم مریض نشده ام .من ارادت خاصی به امام حسین (ع)دارم.

این استاد گران‌قدر در پایان با دعا برای عاقبت بخیری ما را بدرقه کرد.

 منبع: پایگاه خبری سفير افلاك

 

دیدگاه‌ها  

#1 منا 1393-12-06 01:16
عالی بود عالی
نقل قول کردن
#2 راف 1393-12-10 01:55
خداوند بزرگ حافظ خودت و خانوادت باشه
حاجی عزیز
نقل قول کردن
#3 رمضانی 1394-06-06 12:53
از خداوند متعال برای شما و خانواده محترم سلامتی را طلب میکنم حاجی بزرگوار
نقل قول کردن
#4 طهماسبی 1395-10-02 09:31
:sad: سلام امروز این استاد گرانقدر به رحمت ایزدی پیوست روحش شاد و یادش گرامی باد
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا