استمرار گفتوگو با فرهیختگان لرستانی مقیم تهران، اين بار بهانهی مصاحبهاي 2 ساعته خبرنگار يافته با "آرش رازانی" را فراهم كرد. آرش 4 دهه قبل در دامان یک خانواده هنرمند و فرهنگی بروجردي به دنیا آمد و از کودکی با سینما آشنا شد.
از همان دوران خردسالی با حضور سر صحنههای فیلمبرداری، در کنار پدرش كه استاد فیلمسازی بود با مراحل ساخت و توليد فیلم آشنا شد.
تفریح دوران کودکیاش به غیر از فیلم دیدن، عضویت در کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و کتاب خواندن مداوم بود. داستان جالب زندگي آرش ما را بر آن داشت تا به عنوان يك لرستاني موفق ساكن تهران، گفتوگويي با او داشته باشيم و آن را ثبت تاريخ نماييم. چكيدهي دو ساعت حضور ما در محل كار اين جوان هنرمند و گفتوگو با وي را در پي ميخوانيد:
آقای رازانی؛ ابتدا تشکر ميکنم از این که دعوت ما را براي انجام اين گفتوگو پذيرفتيد. براي شروع و باب آشنايي خوانندگان، لطفاً لطفاً بیوگرافی خودتان را عنوان كنيد.
آرش رازانی. متولد سال 1351 در بروجرد. تا 11 سالگی در خرمآباد زندگی میکردم و بعد از آن به تهران مهاجرت کردیم. از کودکی تا کنون در زمینه کارهای انیماتور و مستند فعالیت دارم و فرزند "ابوالفضل رازانی" کارگردان، نویسنده، تهیه کننده، طراح استوریبرد، طراح لیاوت، سرپرست انیماتورها، طراح شخصیت، انیماتور فریمهای کلیدی، فیلمبردار یا تصویربردار، تدوینگر و انیماتور هستم.
کی و چگونه با هنر و سینما آشنا شدید؟
برخورد من با سینما شاید کمی غیر معمولی باشد چون پیش از اینکه دیدن فیلمی خاص را به یاد بیاورم صحنه فیلمبرداری را به یاد میآورم. اینهم به دلیل این است که پدرم (ابوالفضل رازانی) فیلمساز است و من از کودکی زمان زیادی را در کنارش میگذراندم و البته هنوز هم همینطور است. به هر حال شروع آشنایی من با سینما حضور سـرصـحـنـه فـیلمبرداری فیلم مستند کورنگها به کارگردانی ابوالفضل رازانی در سال 1359 بود. این حضور و آشنایی با مراحل ساخت یک فیلم، تقریباً از همان موقع علاقهمندی بسیارم را به حرفه فیلمسازی سبب شد.
این برخورد چه تأثیری بر شما داشت؟
از آن پس دیدن فیلم و حضور در جریان تولید فیلمهای گوناگون کلاس درسی پربار و طولانی را برایم ساخت که استاد اصلی آن پدرم بود و هست. در نوجوانی حرکت در مسیر درک گستردگی و تاثیرگذاری شگفتانگیز سینما آنچنان مرا به خود مشغول کرد که دیگر تنها خواستهام فیلمساز شدن بود و حالا هم چنین است.
شیرینترین و تلخترین خاطره شما از پشت صحنه سینما و تلویزیون چه بوده؟
شیرینترین خاطرهام از پشت صحنه هنگامی بود که برای اولین بار عروسکی مفصلی (پرسوناژ «کار» از مجموعه کار و اندیشه) را در یک پلان 4 ثانیهای (96 فریم) حرکت دادم و آن پلان در فیلم استفاده شد، اما تلخترین خاطرهام مربوط به یک کنجکاوی است! در نوجوانی یک بار باز هم سر صحنه یکی از فیلمهای مجموعه کار و اندیشه، قاب فیلتر ژلاتینی دوربین را از پشت لنز در آوردم و فیلتر آن به قدری شفاف بود که برای این که بفهمم اصلاً فیلتری در آن هست یا نه وسوسه شدم با انگشت آن را لمس کنم که با این کار اثر انگشتم روی فیلتر باقی ماند. اما برای این که کسی متوجه نشود بدون این که به روی خود بیاورم قاب را با همان اثر انگشت سر جایش قرار دادم. اما پنهان کاریم بیفایده بود و قضیه لو رفت و منجر به دعوایی مفصل شد که هنوز هم فراموشش نکردهام. البته بعداً فهمیدم که اگر آن فیلتر تعویض نمیشد روی همه فریمهایی که از آن پس فیلمبرداری میشد لااقل تا قبل از برگشت فیلم از لابراتوار اثر انگشتی پاکنشدنی حک میشد.
مهمترين فعالیتهای هنریتان تا کنون چه بوده؟
دستیار کارگردان فیلمهای مستند رادیاتور ایران، بیمارستان، چهرهها و فیلم انیمیشن یک دست صدا ندارد. (از سال 1365 تا 1375)
فیلمبردار و انیماتور انیمیشن ماجراهای ساده در 150 قسمت به صورت 35 میلمتری (1378)، دستیار کارگردان، فیلمبردار و انیماتور فیلم بلند کار و اندیشه در سفر به سرزمین حسهای فراموش شده 97 دقیقه و 35 میلیمتری (82 ــ 1380)، کارگردانی فیلم انیمیشن عبور (1383)، انیماتور،ـ تصویربردار و کارگردان مجموعه آرزوهای به یاد ماندنی 13 قسمت 10 دقیقهای (1386-1389) و ...
آرزوهای به یاد ماندنی مجموعهای است 13 قسمتی است که هر قسمت آن 10 دقیقه میباشد و به صورت دیجیتال و با تکنیک انیمیشن عروسکی و به سفارش مرکز صبا و در کارگاه فیلم تهران ساخته شده است. در این مجموعه ساره شفیعیپور، حمید پوربهرامی، حسن زارع و بیژن خوشخرام با من همکاری داشتند و تهیه کنندهاش پدرم بود. نویسنده و کارگردان فیلم انیمیشن رویای شهر خاکستری (1389)، انیماتور و کارگردان فنی فیلمهای انیمیشن عدسک و پسران تشمال به سفارش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (1390)، انیماتور و کارگردان فنی مجموعه بازیهای سنتی ایران در 26 قسمت در حال ساخت از سال 1390.
از آرزوهای به یادماندنی بیشتر بگویید.
پیوند و پویا، دو شخصیت اصلی این مجموعه هستند که در هر قسمت آن پس از روبه رو شدن با یک مشکل، برای بر طرف کردن آن به دنیای تخیل پناه میبرند. در دنیای رویایی آرزوها فرصتی در اختیار آنان قرار میگیرد. موسیقی این انیمیشن توسط محمدرضا علیقلی ساخته شده و شعرهای آن را منوچهر کریمزاده سروده است. ما در این انیمیشن تلاش کردیم تا به کودکان بگوییم میتوانند مشکلات را با زوایای مختلف نگاه کنند و برای حل آن راههای مختلف وجود دارد و امیدوارم کودکان از دیدن این انیمیشن لذت ببرند.
بهترین کاری که تا به حال انجام دادهاید چه بوده؟
بهترین کاری که تا به حال انجام دادهام انیمه 100 قسمت از مجموعه 150 قسمتی ماجراهای ساده به کارگردانی آقای ابوالفضل رازانی است. فیلمهایی با زمان بین 10 تا 30 ثانیه با مضمون طنز که برای گروه کودک شبکه اول و سیمای صبحگاهی ساخته شدهاند.
بارها اتفاق میافتد فیلمی را که قبلاً دیدیدهاید، دوباره ببینید. فکر میکنید چه تاثیری روی شما داشته باشد؟
به نظر من تاثیرگذاری یک فیلم به معنی موفقیت آن فیلم در برقراری ارتباط با تماشاگر آن است و هنگامی که این ارتباط برقرار شود تماشاگر هم در روند پیشبرد فیلم با محفوظات ذهنی خویش دخالت میکند و این یعنی کامل شدن فیلم به وسیله تماشاگر؛ با این نگرش طبیعی است افزایش تجربه تماشاگر و تغییر شرایط روحی او در مقاطع مختلف باعث تاثیرپذیریهای گوناگونی از یک فیلم خواهد شد؛ البته منظورم از فیلم یک اثر هنری است چرا که فیلمهای بسیاری ساخته شده و میشوند که فاقد عنصر هنر هستند و دیر یا زود فراموش خواهند شد. با این دیدگاه فیلمهای زیادی را در مقاطع مختلف زندگیم دیدهام که هر بار اثری متفاوت در من به وجود آوردهاند به عنوان مثال فیلم جاده ساختهي فلینی است که بار دومی که آن را پس از چند سال دیدم با آن که قبلاً آن را دیده بودم و بسیار دوستش داشتم اما انگار فیلم دیگری را دیدم خیلی زیباتر از آنچه در ذهنم مانده بود.
به نظر شما چه شباهتها و تفاوتهایی بین فیلم زنده و فیلم انیمیشن وجود دارد؟
فیلم انیمیشن همانطور که از عنوانش کاملاً مشخص است در وهلهِ اول فیلم است، یعنی تمام ویژگیهایی را که یک فیلم باید داشته باشد داراست و از این جهت کاملاً با فیلم زنده مشابه است، اما قابلیتها و ظرفیتهای فیلم انیمیشن با فیلم زنده متفاوت است. البته منظورم این نیست که مثلاً ایجاز و اغراق و ... در فیلم زنده نمیتواند وجود داشته باشد ولی در فیلم انیمیشن وجود دارد بلکه نوع آن در این دو متفاوت است. منظورم این است که در فیلم انیمیشن بدون پیش زمینه میشود رفت سر اصل مطلب مثلاً سقوط از یک ارتفاع زیاد،در فیلم زنده اگر بخواهیم به فاجعه تبدیل نشود مستلزم زمینه چینی است چون در فیلم زنده عواقب خیلی از اتفاقات در محفوظات ذهنی تماشاگر وجود دارد و خلاف آن به راحتی پذیرفتنی نیست اما همین سقوط بیخطر در فیلم انیمیشن با یک شخصیت انیمیشنی بدون هرگونه زمینه چینی به راحتی از سوی تماشاگر پذیرفتنی است؛ کما این که مثلاً در تام و جری انواع و اقسام بلاها سر تام میآید اما او بدون این که تعجب تماشاگر را برانگیزد به سرعت به حالت اولیه بر میگردد و ماجرایی دیگر را دنبال میکند، بنابراین دنیایی را که در فیلم انیمیشن میتوان ساخت به راحتی میتواند ما را بدون نیاز پرداخت به حاشیه سر اصل مطلب ببرد و این خود نوعی ایجاز ذاتی را برای فیلم انیمیشن به وجود آورده که در فیلم زنده اینگونه نیست و اینگونه تفاوتهای ماهیتی بین فیلم زنده و انیمیشن گاه ظرفیت و قابلیتهای فیلم انیمیشن را بسیار موجزتر از فیلم زنده در اختیار فیلمساز قرار میدهد. البته به این موضوع هم باید اشاره کنم که تفاوتهای تکنیکی بین فیلم زنده و فیلم انیمیشن با تکنولوژی امروزی دیگر چشمگیر نیست.
به استفاده تکنولوژیهای جدید در تهیه فیلم اشاره کردید. نقش کامپیوتر در تولید انیمیشن را چگونه میبینید؟
کامپیوتر یک ابزار است. در بهرهگیری از ابزار کامپیوتر برای فیلمسازی انیمیشن هم ابتدا لازم است بدانیم میخواهیم چه کاری انجام دهیم و چگونه و این خود مستلزم این است که روشهای کلاسیک کار را بشناسیم. کارگردانی، فضاسازی، نوع حرکت پرسوناژها، ریتم، دلیل حرکت دوربین، کادربندی، نورپردازی و خیلی عناصر دیگر که در به وجود آمدن یک فیلم نقش کلیدی دارند، ریشه در شناخت، تفکر و خلاقیت انسانی دارند و ابزار فقط میتواند در اجرای آنها کاربرد پیدا کند. اگر چنین شناخت و خلاقیتی وجود داشته باشد کامپیوتر به عنوان ابزار سودمند میتواند در خدمت به وجود آمدن اثری ماندگار قرار گیرد چراکه خیلی از کارهایی که در روشهای کلاسیک به سختی و با صرف انرژی بسیار قابل انجام است امروزه با بهرهگیری از کامپیوتر به سادگی و با صرف زمان و هزینه بسیار کمتری انجام میپذیرد، اما اگر به دلیل ناآگاهی و عدم شناخت، عناصر خلاقه کار را به عهده ابزار کامپیوتر بگذاریم و در واقع تابعی از امکانات کامپیوتر بشویم چون ابزار فرمانپذیر است نه فرمانده پس بدیهی است که با چیزی بجز مجموعهای از تصاویر که به هیچ وجه نمیتوان نام فیلم بر آن نها روبهرو نخواهیم شد. متاسفانه این اتفاقی است که امروزه کم شاهد رخ دادن آن نیستیم. در یک کلام نه کامپیوتر میتواند فیلم بسازد و نه مثلاض دوربین 35 میلیمتری بلکه فیلم را کسانی میسازند که فیلمسازی را بلدند.
پدر شما آقای "الوالفضل رازانی" یکی از بزرگان لرستان در امر كار پويانمايي و ساخت فیلمهای مستقل كوتاه، مجموعهي مستند و فيلم كوتاه ويژهي كودكان است. نقش ایشان را در زندگی هنریتان چگونه میبینید؟
زندگی حرفهای هر کسی بر پایه هایی بنا میشود که به نظر من از مهمترین آن پایهها آشنائی با آن حرفه، علاقهمندی و نهایتاً آموختن مهارتهای انجام آن میباشد. زندگی حرفهای من با قرار گرفتن در محیط حرفهای فیلمسازی که موجب آشنائی و علاقهي فراوانم به آن گردید، آغاز شد که این خود به خاطر فیلمساز بودن پدرم میسر شد و پس از آن نوبت آموختن فرا رسید که این بار آقای ابوالفضل رازانی نه به عنوان پدر که به عنوان استاد به من هم در کنار دانشجویان بیشمار دیگرش سالهای سال است که آموخته و همچنان میآموزد.
بحث را كمي عوض كنيم. شما تا چند سالگی در لرستان زندگی میکردید و علت مهاجرت شما به تهران چه بود؟ آیا حاضرید دوباره به لرستان باز گردید؟
من تا 11 سالگی در خرمآباد زندگی میکردم و کل دوران دبستان را در مدرسه ابتدائی "شهرزاد" که بعدها به "شهید مراد داوودی" تغییر نام داد گذراندم. سپس سال 1362 به خاطر مسائل کاری پدرم به تهران آمدیم و متاسفانه هنوز هم دلایلی که باعث مهاجرتمان به تهران شد پا بر جاست!
و کلام آخر؟
دوران کودکی، دورانی است که محیط اطراف عینیتبخش خیالها، تصورات و مفاهیمی است که در ذهن هر کسی به وجود میآید و در رابطه با من این محیط به صورت غالب در کودکیام لرستان بوده و این یکی از دلایل دلبستگیام به لرستان است. پس آرزو میکنم فرزند و نمايندهي شایستهای برای لرستان باشم.
گفتوگو از: عبدالرضا قاسمي/ يافته- تهران
عكس: اميررضا قاسمي/ يافته - تهران
دیدگاهها
لرستان سرزمین عشق های جاودانی ...