بسياري از سرمايههاي تاريخي و گنجينههاي فاخر لرستان در قرون گذشته، زينتبخش موزهها و كلكسيونهاي اروپائيان و آمريكائياني است كه خود از پيشينهي چنداني در اين زمينه بهرهمند نيستند.
کتاب "بهشت برای گونگادین نیست" اثر نویسنده گمنام لرستانی به نام علی میردریکوندی داستان شگفتانگیز 83 افسر وسرباز همراه گونگادین در جاده کهکشان، به مقصد بهشت است که سربازان باید پیش از گذر از دروازه بهشت، جواز آزادی را درمیدان داوری از دست داور بگیرند.
سید غلامرضا نعمتپور، فیلمساز اهل خرمآباد، سرگذشت پر ابهام نویسنده این کتاب را دستمایه ساخت فیلمی مستند کرده است. وی به سوالات گوناگون درباره این فیلم مستند، چنين پاسخ داده است:
* ایدهي اولیه ساخت فیلمی درباره این نویسندهي گمنام از کجا آمد؟
سالها پیش به هنگام خواندن کتاب "مشاهیر لُر" نوشته "ایرج کاظمی"، مطالب جالبی را درباره یک مرد روستایی بیسواد خواندم که با جدیت انگلیسی را میآموزد و داستانی به زبان انگلیسی مینویسد که در سال 1965 پر فروشترین کتاب داستان در انگلستان و آمریکا میشود. چنان تحت تأثیر این زندگینامه قرار گرفتم که تا سالها بعد در پسزمینه ذهنم باقی ماند.
* البته سیدفرید قاسمی نیز در فصلنامه «لرستانپژوهی» (سال 1377) به این نویسنده و کتابش پرداخته بود.
بله و من همیشه آرزو داشتم موقعیتی فراهم شود تا بتوانم فیلمی درباره این نویسنده گمنام و مهجور لرستانی بسازم که خوشبختانه پس از سالها به آرزویم رسیدم، هر چند فیلم با بودجهای بسیار محدود ساخته شد .
* از چه منابعی برای ساخت این مستند استفاده کردید؟
شاید به جرات بتوان گفت که متاسفانه منابع داخلی درباره این کتاب و نویسنده آن به حدی محدود است که با خواندن چند کتاب محلی میتوان فهمید
که ریشه محدود مقالات و نوشتههای موجود، مقدمهای است که در ابتدای کتاب «برای گونگادین بهشت نیست» سال 1344 توسط غلامحسین صالحیار ترجمه شده است. با جستوجو در اینترنت نیز به سایتها و وبلاگهایی برخوردم که همگی برگرفته از این منبع بودند. معضلی به نام «کپیپیست» باعث میشد تا در تسلسل دایرهوار دور خودم بگردم و پس از صرف زمانهای بسیار بازهم به نقطه اول باز گردم. بنابراین، تصمیم گرفتم سر نخها را دنبال کنم. ابتدا برای یافتن مطالب و اخبار آن از سال 1344 به کتابخانه ملی و مجلس شورای اسلامی مراجعه کردم.
* روزنامههای کیهان و اطلاعات نیز در تابستان همان سال مورد نظر شما(1344) به این موضوع پرداخته بودند. آیا آنها را هم مطالعه کردید؟
بله. با یافتن روزنامههای اطلاعات و کیهان که در آن زمان سخت کوشیده بودند تا علی میردریکوند را بیابند، دامنه اطلاعاتم بیشتر شد. هر اسم یا نشانه را یادداشت میکردم تا اینکه متوجه شدم نخستین بار روزنامههای «دیلی اکسپرس« و «ابزرور» انگلستان ناشر خبر جنجالی نویسنده روستایی ایرانی بودهاند.
* با تلاشهای یکساله من و همسرم که کارشناس ادبیات انگلیسی است، توانستیم اسناد کمیابی چون روزنامههای منتشره سال 1965 در انگلستان و
آمریکا، مقالات استادان دانشگاهی از جمله پرفسور «کراین بروک»، دکتر «مریم فریسر»،«پرفسور بیور» و چند تن دیگر را گردآوری کنیم. در این تحقیقات با افرادی آشنا شدم که مشتاقانه دنبال یافتن حقایق زندگی علی میردریکوند بودند. برایم خیلی هیجانانگیز بود که پس از این همه سال هنوز هم در فضای مجازی اینترنت و در کشورهایی مانند آلمان، دانمارک، آمریکا و نیوزلند بحثهایی دربارهي این نویسنده مهجور لرستانی درگرفته بود و افراد صاحبنامی از استادان دانشگاهها، دانشجویان و داستاننویسان خارجی نظراتشان را درباره وی بیان میکردند. این موضوع شوق مرا برای ساختن این فیلم و معرفی نویسنده گمنامش به هموطنانم صد چندان میکرد .
* آیا در این تحقیقات شما به اسنادی درباره عکسالعمل رسانههای رسمی آن زمان مربوط به این موضوع برخوردید؟
پس از چاپ خبر جنجالی «میلیونر گمشده» توسط غلامحسین صالحیار سردبیر وقت روزنامه اطلاعات و پیگیریهای وی برای یافتن علی و نیافتن او، موج عظیمی در مطبوعات ایران به راه میافتد و همگی با زبان گزنده طنز منکر وجود چنین شخصیتی در ایران میشوند و آن را توطئه انگلیسیها میپندارند، اما پس از چندی معلوم می شود که این نویسنده نگونبخت یکسال پیش از چاپ کتابش و به ثمر رسیدن زحماتش، در غربت و دور از زادگاهش دارفانی را وداع گفته است! همین موضوع باعث میشود تا هیچوقت و هیچکس به شکلی جدی برای یافتن حقیقت اقدام نکند و رفته رفته علی میردریکوند به افسانه بدل شود.
* حاصل فیلم شما تا چه حد به واقعیات زندگی این نویسنده گمنام نزدیک است؟
من و سایر علاقهمندان آثار علی، بدون هیچ تعصب قومی و قبیلهای به دنبال یافتن حقیقت بودهایم و با یافتن قبر علی در قبرستان متروک امامزاده جعفر(ع) بروجرد و یافتن اسنادی مانند دستنویسهای داستان، پاکتهای ارسالی به ستوان «همینگ»، عکسهایی از علی میردریکوند که همگی در کتابخانه «بادلیان آکسفورد» قرار دارند و مقایسه عکسها با چهره برادر کوچکتر علی یعنی علینقی میردریکوند و تایید عکسها از سوی خانواده و حاج محمدرضا ماسوری، همکلاسی 92 ساله او، جای شکی باقی نماند که تاریخ معاصر در حق این هنرمند داستاننویس ظلم بزرگی روا داشته شده است؛ نویسندهای که کمتر جملاتی و نامی از وی در تاریخ ادبیات این سرزمین یافت میشود. این در صورتی است که داستان «نورافکن» علی میردریکوند یکی از منابع تحقیقی دانشجویان علاقهمند به تاریخ ایران است. پرفسور بیور معتقد است که «علاوه بر امتیازهای ادبی موجود در کتاب علی میردریکوندی، آثار وی از دیدگاههای دیگری نیز برجسته است». درونمایه سفر ارواح پس از مرگ به جهان ابدی در قالب بهشت یا جهنم و اغلب از طریق کهکشان راه شیری، همان دین باستانی ایرانیان یعنی میتراپرستی را نشان میدهد.
* در پایان حرفی برای گفتن باقی مانده است؟
به عنوان یک ایرانی و علاقهمند به هنر، از تمامی مسوولان و دستاندرکاران فرهنگ و هنر به ویژه وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی خواستارم تا با حمایتهایشان زمینهای را فراهم کنند تا با پپشتوانه تحقیقات گستردهای که در این موضوع صورت پذیرفته است، امکانی فراهم شود تا بتوانیم تحقیقات خودمان را به پایان برسانیم و نسخهای از مجموعه 17 جلدی را که در 60 هزار سطر در کتابخانه «بادلیان دانشگاه آکسفورد» قرار دارد، به کشور بازگردانیم و در دسترس علاقهمندان قرار دهیم. این کتاب ثروت فرهنگی بسیار ارزشمندی است که مانند سایر سرمایههای ایران از سوی استعمار انگلیس به تاراج رفته است.
گفتوگو از: سعید عسکریعالم
دیدگاهها
امیدوارم روزی رو ببینم که قوم لر قدر خودشون رو بیشتر بدونن و بفهمن که ما چه بزرگانی داشتیم و خواهیم داشت
قوم لر بزرگان زیادی داشتن که خدمت زیادی هم به این مملکت کردن
جناب سعید عسگری عالم متشکریم