یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

بسياري از هنرمندان ديارمان آن طور كه بايد و شايد به هم‌استاني‌هاي خود معرفي نشده‌اند و حق مطلب در مورد تلاش‌هاي آن‌ها در عرصه فرهنگ و هنر ادا نشده است.

يكي از اين هنرمندان خرم‌آبادی، معلمی است که عشق به آموزش و حضور در کنار بچه‌ها، در وجودش موج می‌زند‌. وي علاوه بر حضور در سنگر تدريس به عنوان معلم، سال‌ها قبل فعاليت هنري‌اش را در مركز راديويي لرستان به عنوان گوینده شروع كرد و در حال حاضر نیز با شبكه‌هاي سراسري رسانه ملی به عنوان سردبير و نويسنده همکاری دارد‌.

بوي گل آفتاب و شب‌بخير كوچولو در شبكه‌هاي سراسري و قصه‌هاي ظهر جمعه راديو قرآن و ورزش، نشاط، كودك در راديو ورزش و برنامه قطار قطار ستاره از گروه جامعه و زندگي صداي آشنا  نمونه‌ای از كارهاي او به عنوان سردبير و نويسنده مي‌باشد.

این بانوي هنرمند سابقه‌اي طولانی نيز در عرصه بازیگری تئاتر داشته و با همسرش مرحوم "‌حسین شیدائی‌" فعالیت‌های چشم‌گیری در این عرصه داشته است‌.

این خانواده‌ي هنرمند سال 1370 به دنبال بیماری حسین شیدایی، جهت ادامه درمان به تهران مهاجرت كردند و هم‌اكنون و نيز در تهران سکونت دارند‌.

استمرار گفت‌وگو با فرهیختگان لرستانی مقیم تهران، بهانه‌ی مصاحبه‌اي دو ساعته براي ما با "معصومه ذباح" را فراهم كرد كه چكيده‌ي آن را در پي مي‌خوانيد:

 

خانم ذباح ابتدا تشکر مي‌کنم از این که دعوت ما را براي انجام اين گفت‌وگو پذيرفتيد. براي شروع و باب آشنايي خوانندگان، لطفاً در مورد خودتان صحبت كنيد.

معصومه ذباحبا سلام و عرض ادب خدمت هم‌استانی‌های عزیز و بزرگوارم. معصومه ذباح هستم متولد 16 اسفند  1338 در شهر خرم‌آباد. همسر زنده‌یاد "حسین شیدایی" كه 3 فرزند به نام‍‌های مزدک‌، میلاد و مروارید دارم.

 

شاید عده‌اي از خوانند‌ه‌هاي اين مصاحبه از سوابق شما در زمینه تئاتر و هم‌بازی بودن با همسرتان مرحوم حسین شیدایی اطلاعی نداشته باشند‌. به عنوان یکی از هنرمندان زن تئاتر دهه 50 لرستان از همكاري با مرحوم شيدايي و نيز وضعيت تئاتر استان در آن سال‌ها برایمان بگوئید‌.

سال‌های زیبا و بسیار به یاد ماندنی دهه‌ی 50 برای من سرفصلی شد تا بتوانم به کار‌های هنری‌ام ادامه بدهم. جالب است بدانید که من فقط در نمایش‌نامه‌ی خیانت با آقای شیدایی هم‌بازی بودم. ما چند نوجوان پسر و دختر بودیم که در کنار هم گروه تئاتر کودک را راه‌اندازی کردیم. البته به همت تلاش برادر و دوست بسیار خوبم آقای محمد‌حسین قاسمی. جالب اين که این گروه آثار بسیار فاخری را روی صحنه بردند. مثل: توکایی در قفس‌، مهمان‌های ناخوانده‌ و لی‌لی لی‌لی حوضک. البته شکل‌گیری این گروه از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خرم‌آباد شکل گرفت. ما هر روز دور هم جمع می‌شدیم و نمایش‌نامه را تمرین می‌کردیم. بعد‌ها پای این گروه به اداره فرهنگ و هنر باز شد و به طور حرفه‌ای کارش را ادامه داد.

 

عصر کنونی، در خصوص حضور هنرمندان زن در محافل سینمایی و تئاتر کشور، تحولات زیادی نسبت به قبل از انقلاب به وقوع پيوسته. اگر بخواهيد فعاليت در آن دوره و حال مقايسه نماييد، چه مسائلي را بيش‌تر مد نظر داريد؟

خوب! درست است که در این دوره شاید امنیت شغلی و اجتماعی برای خانم‌ها در تئاتر و سینما بیش‌تر شده باشد، اما اجازه بدهید  صادقانه عرض کنم که ما با عشق و ایمانی که به کارمان داشتیم خوشبختانه توانستیم تاثیر خیلی خوبی را در تئاتر لرستان آن هم در ژانر کودک به جا بگذاریم، آن هم در دهه‌ی 50 یعنی تقریباً 40 سال پیش در شهر کوچکی به نام خرم‌آباد‌! گروه تئاتر کودک با حداقل 10 الي 12 بازیگر خانم به نظر من تحول عظیمی براي تئاتر خرم‌آباد بود. آرزو می‌کنم که الآن بازیگران و هنرمندان ما مثل آن موقع با عشق و علاقه به کارشان ادامه دهند.

 

از گفته‌های شما مشخص می‌شود که روح‌تان با هنر و ادبیات عجین شده‌! چطور شد كه به سمت هنر و بخصوص راديو گرايش پيدا كرديد؟

کلاس چهارم ابتدایی بودم، همسایه‌ای داشتیم که از رانده شدگان عراقی بودند (حدود سال 50) با دختر همسایه برای گذراندن اوقات فراغت تابستان به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفتیم و ثبت‌نام کردیم. آن زمان کانون در پارک شهر يعني تنها پارک شهرمان قرار داشت. فضائی زیبا با کتاب های جورواجور. صفا و صمیمیت بچه‌های عضو کتابخانه را  هنوز هم به یاد دارم. این اولین قدم من در راه نویسندگی و بازیگری بود.

 

تا کنون چه آثاری از شما منتشر شده و در حال حاضر چه كاري در دست  نوشتن‌، تهیه و یا توليد داريد؟

هدیه مهربانی‌، کلاه پدر بزرگ‌، سوپ سنگی‌، یک کلاغ چهل کلاغ‌، چغندر تا پیاز شکر خدا‌، حالا من میو‌، آش نخورده و دهان سوخته‌، مهمانی رنگین کمون و ... منتشر شده و چند کتاب هم زیر چاپ دارم که مهم‌ترین آن‌ها 30 قصه برای 30 شب بچه‌هاست که به صورت فلش‌کارت به دست بچه‌ها می‌رسد‌.

شنيديم که مدت زیادی معلم بوده‌اید و با روحیه بچه‌ها آشنایی کامل دارید‌. کار برای بچه‌ها چه عواملي را مي‌طلبد؟

من 25 سال معلم بودم و هم‌زمان از سال 1364 با رادیو لرستان و از آبان‌ماه 1371 با رادیو ایران همکاری داشتم. خوشبختانه بیش‌تر کارهای رادیویی من در حیطه‌ي کار کودک است‌. باید عرض کنم که دنیای کودکان برای من بسیار آرامش‌بخش و به طبع، کار برای کودکان آرامش خاصی به من می‌دهد.  باور کنید زمانی که دارم برای "شب به خیر کوچولو" قصه می‌نویسم، از دنیای مادی جدا می‌شوم و پرواز می‌کنم به دنیای رنگارنگ بچه‌ها. خوشبختانه من یک کودک 55 ساله هستم! باور می‌کنید حتی آرزو‌هایم بسیار کودکانه است؟! گاهی وقت‌ها برای خودم جایزه می‌خرم و بعد هم مثل بچه‌ها ذوق‌زده می‌شوم!

 

مرحوم حسین شیدایی - همسر شما - از افتخارات تئاتر و سینمای لرستان است. نقش ایشان را  در زندگی هنری‌تان چگونه می‌بینید؟

همسر بسیار عزیزم حسین شیدایی نه به این عنوان که همسرم به شمار مي‌رود اين را می‌گویم، چون هنوز هم برای من زنده‌اند، گاهی وقت‌ها با بچه‌ها دور هم می‌نشینیم و از خاطرات شیرین بودن با او حرف می‌زنیم. انگار نه انگار که نیست. گوئی به سفری چند روزه رفته‌. خاطره‌ای دارم که شاید نقش تاثیر‌گذاري ایشان را در زندگی هنری من ثابت کند‌. آقای شیدایی به قصه‌های من خیلی علاقه داشت‌. گاهی در حال نوشتن قصه که بودم یادم می‌رفت برای بچه‌ها ناهار یا شامی تهیه کنم. در این جور مواقع آقای شیدایی می‌گفت‌: شام با من یا ناهار را من آماده می‌کنم. شما به کارت برس و من با خیال راحت پرواز می‌کردم به دنیای رنگارنگ بچه‌ها و قصه می‌نوشتم.

 

از خاطرات همکاری با ایشان برای‌مان بگوئید‌.

این را شاید اظهار نظري خودخواهانه بدانید اما باید صادقانه عرض کنم هر کس با آقای شیدایی همکار بوده خاطرات بسیار شیرینی از ایشان دارد. شاید من از همه کم‌تر در حیطه کار و همکاری با ایشان خاطره داشته باشم، چون همان طور که عرض کردم ما گروه کودک بودیم و ایشان گروهی داشتند به نام "‌گروه آرش‌" که تئاتر بزرگسالان کار می‌کردند.

 

یک سوال شخصی می‌پرسم كه اگر مايل نبوديد پاسخ ندهيد. علت مهاجرت شما به تهران چه بود‌؟ آیا حاضرید دوباره به لرستان باز گردید‌؟

سال 1370 علایم بیماری کبدی در همسرم باعث شد که برای مداوای ایشان به تهران مهاجرت کنیم. متاسفانه بعد از 11 سال مداوا نتیجه نداد. ما در این 11 سال تقریباً در تهران جا افتاده بودیم و باید بگویم اگر آقای شیدایی زنده بود شاید تا حالا به زادگاه‌مان برگشته بودیم.  شهر خرم‌آباد برای من پر از خاطرات با ایشان بوده و شاید ماندن ما در تهران باعث می‌شود که کم‌تر نبود او را در کنار خودمان احساس کنیم. در مورد اين سؤال كه آیا حاضرم برگردم بايد بگويم كه بعد از چند سال امسال سعادتي دست داد تا با چند نفر از دوستان تهراني‌ام به خرم‌آباد سری بزنم. وقتی که اظهار نظر دوستانم را در مورد شهرم و لذت بردن آنها را از زيبايي‌هاي خرم‌آباد می‌دیدم و می‌شنیدم به خودم افتخار می‌کردم که لرستانی هستم. آرزو دارم که روزی به شهرم برگردم‌. این مثل معروف را شنیده‌اید که می‌گویند هیچ جا خانه‌ی آدم نمی‌شود؟ آرزو دارم همه کسانی که از شهرم رفتند دوباره برگردند و دور هم جمع شوند. اعتراف می‌کنم که  همیشه آرزو دارم یك روز دوباره یك گروه تئاتر از بچه‌های قدیمی تشکیل شود و چند کار کودک را روی صحنه ببریم.

 

بحث را عوض كنيم. امروزه سایت‌ها و وبلاگ‌های زیادی در زمينه لرستان‌شناسي، لرستان‌پژوهي و همچنين انتشار اخبار مشغول فعالیت هستند‌. تا چه حد با آن‌ها آشنایی دارید؟ آیا خودتان نيز در این زمینه فعالیتی دارید‌؟

متاسفانه بر اثر کثرت کار نتوانسته‌ام به سایت‌ها و خبرگزاری‌هايي كه مي گوييد سری بزنم‌؛ اما دورادور از فعالیت‌ها و اخبار لرستان مطلع هستم.

 

و کلام آخر‌؟

کلام آخر این که بسیار مفتخرم که لرستانی‌ام و بسیار آرزو‌مندِ سعادت تک‌تک هم‌استانی‌های عزیز هستم. از شما هم تشکر می‌کنم که باعث شديد ساعتی به دوران کودکی‌ام پرواز کنم.

 

ما هم از این که وقت گران‌بهای‌تان را در اختیار خوانندگان "یافته" و هم‌زبانان خود قرار دادید، صميمانه متشكريم.

 

گفت‌وگو: عبدالرضا قاسمي/ تهران

معصومه ذباح و محمد حسین قاسمی / تئاتر میراث / سال ۱۳۵۳

مرحوم حسين شيدايي

مرحوم حسين شيدايي - هنرمند لرستاني (1381 - 1328)

 

 

 

 

 

دیدگاه‌ها  

#1 شمس الدین آروند 1392-06-27 17:05
سلام خدمت هم استانی های عزیز به خصوص خانم ذباح
بدون شک یکی از دلایل موفقیت مرحوم استاد شیدائی خانم ذباح است. استاد شیدائی و همسرش از افتخارات تاتر استان هستند . یادم می آید د ر اوایل دورانی که کار فیلمسازی را شروع کردم همیشه برای طرح هایم از استاد شیدائی مشاوره می گرفتم و یک بار هم وقتی همراه با شهرام گیل آبادی به منزلش در تهران رفته بودم و با روی باز همسرش روبرو شدم. راستش را بخواهید فکر نمی کردم اینقدر خانم ذباح فعال باشد و به کار هنری اش ادامه داده باشد . از آقای قاسمی هم به خاطر اطلاع رسانی اش ممنونم
نقل قول کردن
#2 قادری 1392-06-27 17:18
سلام و تشکر از دوستان یافته بابت این مصاحبه . شادی خانم ذباح آرزوی ماست
نقل قول کردن
#3 تیام بیرانوند 1392-08-26 10:25
همه مادران این سرزمین افتخار منند
نقل قول کردن
#4 پرویز مرادی 1392-09-17 15:38
باسلام خدمت همگی دوستان هنرمندوهمشهریان گرامی
بنده مفتخرم که سعادت شاگردی درمحضراستادعالی قدرشادروان حسین شیدایی راازسال 1365تا1370داشتم درطول این دوران بیادماندنی هزاران خاطره شیرین ازشوخیهای استاددرزمان تمرین نمایشهای تابستانه - معدنچیان- ونیزنمایش عروسکی آی قصه قصه که نویسنده آن سرکارخانم ذباح بودن بادوست عزیزآقای منوچهرشهبازی(یا دش بخیر)به کارگردانی ایشان وهمسرشان اجراگردیدکه همواره ازنظرات خانم ذباح کمال استفاده رامیکردیم.بجاست که ازدیگردوستان همدوره یادی کرده باشیم.آقایان:
سیامک موسوی-فرهادلطفی -افشین سلیمانپور-اصغرج عفرپور-محمدفلاح -
نقل قول کردن
#5 شهریار 1393-02-25 22:01
به نقل از تیام بیرانوند:
همه مادران این سرزمین افتخار منند

عشق من
نقل قول کردن
#6 پری بابایی 1394-10-09 23:29
با زنده یاد خانم ذباح همکار و نویسنده ی برنامه قطار قطار ستاره بودم. بانویی سخت کوش و مهربان بودند. چند سالی هم هم در ارشاد خرم آباد کار میکردم و با همسرشان زنده یاد استاد شیدایی آشنایی داشتم. روحشان شاد و خداوند به خانواده شان صبر و شکیبایی عنایت فرماید.
نقل قول کردن
#7 پیمان 1394-11-16 16:13
سلام دوستان
بنده از همکاران زنده یاد سرکار خانم معصومه ذباح بودم
سخت کوشی و علاقه بسیار زیاد به کار در ایشان ما را هم بیشتر مصمم میکرد
باور کردن فقدانش سخت است
روحش شاد و یادش گرامی
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا