یافته، اولین پایگاه خبری دارای مجوز در لرستان

"محمد حمزه‌ای" سال‌ها تجربه‌ي دستیاری، بازیگری و فیلم‌سازی دارد. او می‌گوید در فیلم کوتاه "دور یا نزدیک" پرداخت رئالیته‌ای را بر مبنای یک متن تقریبا سورئال انجام داده؛ چون فضای ذهنی "مصطفي رستگاری" به عنوان نویسنده فیلم‌نامه پر از ایده‌ها و نشانه‌هایی است که امکان وقوع آنها در عالم واقعی کم است.

با وي گفت‌وگويي انجام داده‌ايم كه آن را در پي مي‌خوانيد:

 

آقاي حمزه‌اي، شما در این فیلم با كسي به عنوان فیلم‌نامه‌نویس همکاری کرده‌اید که تجربه‌ي نوشتن فیلم‌نامه بلند را هم در کارنامه کاری دارد. به نظر شما فیلم‌نامه‌ي "دور یا نزدیک" چقدر با معیارهای فیلم کوتاه مطابقت دارد؟

فیلم‌نامه فیلم کوتاه، متر و معیار مشخص و معینی ندارد؛ از نظر من سینما، سینماست. فقط در فیلم بلند، زمان بیش‌تری برای پرداخت قصه وجود دارد؛ اما فیلم کوتاه مثل یک دوبیتی و هایکو است که می‌توان مفاهیم را به صورت فشرده در آن مطرح کرد. اصولاً به فیلم کوتاه یک نگاه تجربی وجود دارد؛ اما این نگاه به این معنا نیست که فیلم کوتاه حتماً باید از معیارهای مشخصی پیروی کند و از آن فراتر نرود.

 

شما این فیلم را با عوامل کاملاً حرفه‌ای کار کردید و تمام عوامل پشت صحنه شما از طراح صحنه و لباس گرفته تا گریمور، چند دستیار داشتند. ساختن فیلم کوتاه با یک گروه بزرگ در پشت صحنه‌ي کار، چه نوع تجربه‌ای بود و آیا این تجربه را به سایر همکاران خود هم توصیه می‌کنید؟

نگاه من به فیلم کوتاه یک نگاه کاملاً حرفه‌ای و جدی است. من به فیلم کوتاه به عنوان پله‌ای برای ترقی نگاه نمی‌کنم. تا به حال 3 کار بلند ویدئویی ساخته‌ام که در آنها از افراد کاملاً حرفه‌ای استفاده کرده‌ام. به واسطه‌ي سال‌ها تجربه دستیاری در سینما و تلویزیون، اساساً افرادی را برای این کار دعوت کرده‌ام که هر کدام از آنها با آمدن‌شان آورده‌ای را به نفع کار به همراه بیاورند؛ فرقی نمی‌کند که این مساله در مدیوم فیلم کوتاه باشد یا بلند. البته منظور من این نیست که کسانی که در حوزه‌ي فیلم کوتاه کار می‌کنند، حرفه‌ای نیستند. من بعد از تجربه ساخت فیلم بلند، دوباره تصمیم گرفتم که فیلم کوتاه بسازم و این کار تعدادی از همکاران من را متعجب کرد. امسال قرار است فیلم سینمایی‌ام را کار کنم، اما باز هم اگر ایده‌ای به ذهنم برسد که بتوانم در قالب فیلم کوتاه به آن بپردازم، حتماً دست به کار می‌شوم. به دوستان فیلم‌سازم هم توصیه می‌کنم که اگر می‌توانند خود را با شرایط افراد حرفه‌ای وفق بدهند و آنها را در خدمت کار بگیرند، حتماً از حضور این افراد در فیلم‌های کوتاه بهره ببرند.

 

خودتان تجربه بازیگری هم دارید؛ این تجربه چقدر به شما در بازی گرفتن از بازیگرها کمک کرد؟

این تجربه صد در صد به کار من آمده است. البته من یک بازیگر حرفه‌ای نیستم؛ اما حدود 18 سال پیش، کارم را از بازیگری شروع کردم. از زمانی که به سمت فیلم‌سازی گرایش پیدا کردم، دیگر بازیگری برایم چندان جدی نبود. تجربه سال‌ها دستیاری برای کارگردان‌های مختلف در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف، به من کمک کرد که با افراد حرفه‌ای بهتر کنار بیایم و این مساله بیش‌تر از تجربه بازیگری به من در بازی گرفتن از بازیگرها کمک کرد. با این حال، به خاطر شناخت کمی که از بازیگری دارم، جنس بازی برایم مهم است و در نتیجه نسبت به بازی‌ بازیگران فیلم‌هایم حساس‌تر و جدی‌تر هستم. فرقی هم نمی‌کند که مشغول ساخت فیلم کوتاه باشم یا بلند. در این فیلم هم روی تک‌تک بازیگران کار کردم و رفتاری حرفه‌ای و جدی را در قبال آنها در پیش گرفتم.

 

در زمینه دکوپاژ کار چه ایده‌هایی را پیاده کردید و چرا تصمیم گرفتید از سبک دوربین روی دست استفاده کنید؟

فیلم‌نامه این کار، 4 سال پیش نوشته شده بود؛ اما روند تولید آن به خاطر تغییر سیاست‌های تهیه کننده (مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی)، بسیار کند پیش رفت. من هم اصرار چندانی نداشتم که در آن شرایط فیلم بسازم. این فیلم فضای رئالی نداشت. فضای ذهنی نویسنده فیلم‌نامه پر از ایده‌ها و نشانه‌هایی بود که امکان وقوع آنها در عالم واقعی کم است؛ این که یک نفر بر مبنای یک خواب به دادگاه برود و آن را ادله خود قرار بدهد و بر اساس آن درخواست طلاق کند. در این فیلم نشانه‌هایی وجود داشت که هر کس جنس روایت در سینما را بشناسد، می‌داند که باید فیلم نامه را نقشه راه خود قرار بدهد. با این حال، من احساس کردم که اگر بخواهم هر آن‌چه را که در فیلم‌نامه نوشته شده، اجرا کنم، مخاطب بیش‌تر سردرگم می‌شود. بنابراین من پرداخت رئالیته‌ای را بر مبنای یک متن تقریباً سورئال انجام دادم. این رویکرد ماحصل نگاه من به مقوله سینما بود. بعد از کارهای اصغر فرهادی، موج استفاده از دوربین روی دست در سینما به راه افتاد؛ اما این فیلم تنها فیلمی است که آن را به صورت دوربین روی دست تصویربرداری کردم؛ چون به نظرم فضای سیال فیلم این را می‌طلبید. دکوپاژ من کاملاً بر مبنای فضای قصه طراحی شده بود.

 

بعد از اتمام فیلم، آیه‌ای به نمایش درمی‌آمد که به نظر می‌رسید می‌خواهد برداشت فیلم‌ساز از فیلم‌نامه را به مخاطب یادآوری کند. از این کار چه هدفی را دنبال می‌کردید؟

فیلم‌نامه این کار به شکلی است که استنباط‌های مختلفی ممکن است از آن صورت بگیرد. فیلم‌نامه پر از نشانه‌های فلسفی بود که برای درک بهتر مخاطب، بسیاری از آنها را از فیلم کم کردیم. با این حال، جهان کلی فیلم، مفاهیم مختلفی را به ذهن مخاطب می‌رساند که ممکن بود بعضا به ضرر ما تمام شده یا عکس آن چیزی باشد که در ذهن ماست. بنابراین با آوردن این آيه در انتهای فیلم، علاوه بر اضافه کردن مفهوم دلخواه‌مان، بیننده را ارجاع می‌دهیم به این که می‌شود برداشتی مذهبی هم از این ماجرا داشت تا متهم به تصویر کردن ولنگاری و سیاه‌نمایی نشویم.

 

حرف آخر؟

باید اشاره کنم که هیچ کدام از دوستانی که در این فیلم با من همکاری کردند، جز مبلغی جزیی برای دستیاران‌شان، دستمزدی بابت کار از من نگرفتند. تمام افراد حاضر در این کار با فیلم کوتاه آشنا هستند و دوست دارند این حوزه را تجربه کنند. از این افراد که پذیرفتند در فضایی دوستانه با من کار کنند، تشکر می‌کنم.

سيد غلامرضا نعمت‌پور

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بازگشت به بالا