جنگ تحمیلی برههای از تاریخ جامعه ماست که دربردارنده ارزشهای والای انسانی است و هم از اینرو است که از جنگ به عنوان یک واقع "هویتساز" یاد میشود. ارزشهای والای از قبیل ایثار، فداکاری، دگرخواهی، مشارکت، اتحاد، وطنپرستی، شجاعت، شهادت و ... که سبب انسجام و قوام فرهنگ یک جامعه میشود بهوفور در دفاع مقدس تبلور یافته است.
غلبه روایتهای رسمی از جنگ بر روایتها و خاطرات گاه تلخ و گاه شیرین رزمندگان دفاع مقدس، سبب ارائه روایتهای خشک و بعضاً تصنعی شده تا از ظرفیت عظیم جنگ و واقعیتهای آن غفلت ورزیده شود و بعضاً چنان دور از دسترس قرار گیرد که مورد کم مهری قرار گیرد. تجربههای مختلف نشان داده است هرگاه به جنگ و دفاع مقدس به عنوان یک واقعیت تاریخی- اجتماعی نگاه شده است که در آن علاوه بر جنبههای معنوی و الهی، رزمندگان هم در لباس مردم عادی! با ترسها و لبخندها، اشکها و حسرتها، ضعفها و کمالات انسانی معرفی شدهاند، جامعه ایرانی و نسل جوان گرایش بیشتری به دیدن، شنیدن و خواندن آن دارد؛ برای مثال در حوزه سینما میتوان به فیلم " لیلی با من است"(با کارگردانی کمال تبریزی، سال تولید 1374)، "آژانس شیشهای"(با کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا، سال تولید 1376)، اخراجیها (با کارگردانی مسعود دهنمکی، سال تولید 1386) و در حوزه کتاب آثاری مانند: "دا" (خاطرات سیده زهرا حسینی که توسط سیده اعظم حسینی جمع آوری شده است) بهعنوان پرفروشترین و پرمخاطبترین کتاب تاریخ نشر ایران، با بیش از 150 تجدید چاپ، "خاکهای نرم کوشک" با بیش از 200 تجدید چاپ و همچنین به کتابهای پرفروش و پرمخاطب دیگری مانند "بابا نظر"، "عباس دست طلا"، "من زندهام"، "پای که جا ماند"، "نورالدین پسر ایران" و... اشاره کرد.
شاید اگر یک نکته مورد وفاق اهالی جنگ و جبهه باشد، این است که متأسفانه "اهمال" فراوانی در "ثبت"و "ضبط" مستندات و خاطرات رزمندگان دفاع مقدس صورت پذیرفته است. تدوین و تألیف برخی از خاطرات رزمندگان استان توسط چند ناشر محلی که متأسفانه بعضاً از کیفیت مطلوب محتوایی (عدم بهرهگیری از تکنیکهای متداول نوشتن) و کیفیت مطلوب ظاهری (نوع چاپ، صفحهآرایی، برگه آرایی، فونت، صحافی، عکسها و...) برخوردار نیست مؤید پراکندگی و عدم دقت و فقدان منابع مستند است. ایجاد کارگاههای "کتابسازیی!" در حوزههای گوناگون ادبی، اجتماعی، تاریخی و حتی دفاع مقدس! و غیره... واقعیتی است که بیانگر عدم نظارت جدی در این حوزه است. متأسفانه سرایت "ضد فرهنگ" کتاب سازی! به حوزههای متعالی مانند دفاع مقدس هستیم. وجود نامبارکی! که بیش از آنکه دغدغه تبیین و تشریح و توصیف ارزشها و مجاهدتهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس داشته باشد، کارگاهی برای "کسب درآمد و جایزه" برای افراد تبدیل شده است.
امری که استمرار آن متأسفانه سبب رویگردانی و دوری نسل جوان و جویای حقیقت از پیگیری و خوانش ادبیات مقاومت شده است و در حوزههای مختلف اجتماعی سبب تعمیق هر چه بیشتر "گسست نسلی" ما شده است.
هر چند خوشبختانه آثار با کیفیت مناسبتری از لحاظ ظاهری و محتوای مانند کتاب "هممرز با آتش" نیز وجود دارد. کتابی که در آن به خاطرات سردار حمید قبادی (از فرماندهان تیپ 57 سپاه استان) میپردازد و توسط انتشارات سوره مهر چاپ شده و مورد استقبال اهالی جنگ و شهادت و عرصه فرهنگ قرار گرفته است.
اما روز دوشنبه 15 آذرماه 95 آغازگر فصل نوینی در حوزه نویسندگی و ادبیات بومی استان بود. روزی که با همت مسئولین محترم حوزه هنری استان، فرمانده سپاه استان و برخی از همرزمان نویسنده و با استقبال عموم مردم "جلد اول از کتاب چهارجلدی بلدچی" رونمایی شد.
این اثر ارزشمند گوشههایی از ایثارگری و جانفشانیهای رزمندگان لرستانی در دوران دفاع مقدس را به روایت اسماعیل سپهوندی از نیروهای اطلاعات و عملیات لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) لرستان نقل میکند. کتابی که بنا بر مصاحبه امیدی پور، مسئول حوزه هنری لرستان:
"تولید این كتاب در وهله اول مدیون انگیزه و پایمردی حاج اسماعیل سپهوند است. بهجرئت میتوانم به شما بگویم تلاش و كوششی كه حاج اسماعیل برای نگارش این كتاب انجام داده كمتر از تلاشها و جانفشانیها در عملیاتی كه روایت میکند نبوده است. چهار سال است كه این نوشتهها را مثل فرزندی با خودش به اینطرف و آنطرف میبرد؛ كم میکند، اضافه میکند و دوباره مینویسد. در واقع «بلدچی» روایت جامعی است از وقایع دفاع مقدس در استان لرستان كه علاوه بر جذابیتهای داستانی و روایی میتواند مبنای خوبی باشد برای انجام کارهای پژوهشی در این زمینه. «بلدچی» بیش از آنكه روایت حاج اسماعیل باشد روایت كسانی است كه حاج اسماعیل دیده است. در واقع كتاب سعی میکند تا ضمن روایت حوادث گوناگون دفاع مقدس و توصیف شخصیت رزمندگان و همرزمان راوی، ما را با دشواریهای نبرد آشنا كرده و نگاهمان را به موضوع عمیقتر سازد."
پس از رونمایی از این کتاب، بیاختیار عنان از دست دادم و با نویسنده این کتاب به گفتوگویی تلفنی پرداختم تا برایمان بگوید به چه علت شروع به نوشتن "بلدچی" کرده است؟ در خلال این گفت و شنفت که با آقای سپهوند صورت پذیرفت متانت، مناعت، قناعت و پاکی دل و خلوص نیت ایشان بر اینجانب ثابت شد و مطمئن شدم که کار درستی صورت گرفته است و باید به اندازه توان در معرفی این کتاب تلاش کنم.
بخشی که در زیر نگارش شده است بخشی از گفتوگوی نویسنده "کتاب بلدچی" است:
هیچگاه به نوشتن "خاطرات" یا "داستانی" در خصوص دفاع مقدس فکر نمیکردم، چون فکر میکردم نویسنده نیستم و نمیتوانم حق مطلب را ادا کنم، با اصرار برخی از دوستان و همرزمانم ازجمله ناصر فرید (مسئول سابق بنیاد حفظ و نشر ارزشهای دفاع مقدس) و سردار مرتضی کشکولی (فرمانده سپاه استان) که فلانی شما برادر شهید هستید و از جزئیات و ریز اتفاقاتی که در دفاع مقدس افتاده با خبرید و برای اطلاع نسل جوان و یِادآوری نام و عظمت شهدا بایستی "بنویسید"، بنده را در معرض یک چالش جدی قرار داد.(در این بین آقای امیر داوودی نیز نقش بسزایی در ترغیب بنده داشت).
پس از چندی کلنجار رفتن با خودم برای "نوشتن"، بالاخره تصمیم گرفتم که شروع به نوشتن کنم. شروع به نوشتن کردم و پس از چندی به بنبست رسیدم، با برخی دوستان صحبت کردم و بنده را به استاد ارجاع دادند و کرم رضا تاج مهر را به بنده معرفی کردند. با آقای تاج مهر صحبت کردم ایشان به علت مشغله کاری و دلایل دیگر! از پذیرفتن امتناع کردند ولی بنده با اصرار از ایشان خواستم که برخی از دستنوشتهها را بخواند، بعد از کلی اصرار بالاخره ایشان پذیرفت که نگاهی! به دستنوشتهها بی اندازد. صبح روز بعد برای اینکه چند برگه فراموششده در بین دستنوشتهها را از آقای تاج مهر پس بگیرم به محل کار ایشان مراجعه کردم، دیدم ایشان با گشادهروی و لبخند، پذیرای بنده شد و گفت من مطلب شما را دیشب در دست گرفتم تا نگاهی بیندازم، آنقدر نوشتههای شما زیبا و صمیمی بود که هنگامیکه به ساعت نگاه گردم ساعت از 12 گذشته بود! شروع به تبادل اطلاعات کردیم و به فهم مشترکی از موضوع رسیدیم و با آقایان سامان سپهوند و احمد بیرانوند نیز آشنا شدم و در کلاسهای نویسندگی شرکت کردم. نکتهای که دوست دارم به آن اشاره شود این است که تنها کسی که شاید از ارتباط با این جوانان نخبه، "سود" برد من بودم. در گام بعدی پس از نوشتن مقداری از متن کتاب جهت اینکه ببینیم اثر کشش و جذابیت لازم را برای نسل جوان دارد با همکاری دوستان، از 5 خانم و 5 آقا برای شنیدن بخشهای از کتاب دعوت کردیم. شروع به خواندن بخشی از کتاب برای آن عزیزان کردم (من در این اثر سعی کردهام که همواره نگاه و تجربه شخصی خودم را بیان کنم و به جنبههای عینی و واقعی جنگ بپردازم). خواندنها ادامه داشت و از نوع گوش دادن، فهمیدیم که این اثر کشش و جذابیت لازم را دارد و ارزش نوشتن دارد... و شروع به نوشتن کردم."
بدون شک "بلدچی" نشان داده است که با توجه به قلم روان و بدون تکلف و البته صداقت و واقعگرایی آقای سپهوند و تلاش و همکاری مسئولین و متولیان حوزه فرهنگ و دفاع مقدس استان میتواند خود را به عنوان سند فرهنگی رشادتها و مرارتهای قوم لر در 8 سال جنگ تحمیلی در سطح کشور معرفی کند.
در زیر بخشی از این کتاب را به انتخاب محمدحسین امیدی پور مرور میکنیم:
"برای اینكه این كتاب كتاب شود و برای اینكه این كتاب فقط یك كتاب نشود، حکایتهای بسیاری گذشت. خواندنی بسیار بود دیدنی فراوان بود اما زبانی كه به سخن باز شود كیمیا شده بود. برادران بسیاری رفتند. مادران بسیاری گریستند و پدرانی كه كمرشان خم شد تا این ورقها كه میخوانی سیاه شوند. گمان نكن اینها را كه میخوانی برای این است كه بگویم اهل جبههام، اهل رشادتم، بگویم... نه خدا میداند كه بغضهای سالیان من است كه نمیدانم با كه بگویم؟
و در بخشی دیگر از کتاب:
اصلا تا به حال تمرین شنیدن کردهای؟ تا به حال به این فكر کردهای كه وقتی از جنگ بر میگردی به مادری بگویی كه پسرت دیگر بر نمیگردد؟ بگویی كه همهچیز تمام شد! جنگ تمام شد! دلهره تمام شد! پسرت تمام شد...! من گریه كردن بلد نیستم. فقط مسیر را بلدم، كار بلدچی همین است، تمام عمر میان مینها راه جستهام، خاکریزها را وجببهوجب گشتهام. كار بلدچی همین است كار بلدچی گم نشدن است. چندی پیش به دخترم گفتم من دارم گم میشوم. خاطرات كارم را تمام كرد. جنگ تمام شد. ولی آخرین گلوله توی سرم جا مانده است. تو نمیدانی،
جنگ با من هر روز به خیابان میآید، كسانی كه دیگر نیستند با من به خیابان میآیند، مجروحینی كه در خاکریزها جا گذاشتم با من به خیابان میآیند، جنگی كه تمام شده نمیدانم كی تمام میشود... ."
جنگ با من هر روز به خیابان میآید، كسانی كه دیگر نیستند با من به خیابان میآیند، مجروحینی كه در خاکریزها جا گذاشتم با من به خیابان میآیند، جنگی كه تمام شده نمیدانم كی تمام میشود... ."
نصرتاله امیریخواه
توضیح: هرگونه باز نشر این مطلب منوط به ذکر نام نویسنده و عنوان سایت میباشد.