عبدالرضا شهبازی - يافته

بی پرده می‎گویم، بی آن‎که پرده‌دری کرده باشم، حالا که آخرین شماره «درگاه» در دومین سال انتشار آن پیش روی مبارک شماست.  ذکر چند نکته را خالی از لطف نمی‎دانم، از همان شماره دوم که پرونده را به هنرمندانی اختصاص دادیم که در قید حیات هستند، تا حالا بخش کمی تا قسمتی از انرژی حاشیه‌آفرینان را نسبت به «درگاه» تحریک کرده‎ایم.

شمارهی نخست به علی میردریکوند اختصاص داده شد که روایت تلخ زندگیشان، دل هر انسان دردمندی را به درد میآورد؛ اما بعضی نفرات به جنازهی این چهره شگفتی‌ساز لرستانی هم رحم نکردند و تا آنجا پیش رفتند که موجودیت آدمی چون "علی میردریکوندی" که به نام کتابش «بهشت برای گونگادین نیست» به –گونگادین- شهره دارد را نفی کردند.

«درگاه» از همان شمارهی نخست میخواست سمت و سو و جهت‌گیریاش نسبت به ادبیات خلاقه باشد و برای این که دنبالهی آن سنت همیشگی کلیشه شده و نخ نما را نرویم بنا را بر آن گذاشتیم که پروندهی زندگان را بگشاییم پیام ما رو به سوی آینده داشت، آیندهای که تا زندهایم قدر یک‌دیگر را بدانیم. اما انگار این سنت معهود همیشگی دست از سر برخی بر نمیدارد. هر شماره که پروندهی کسی را دست گرفتیم. سیبل شدیم و هر پرونده همان اعتراض پروندهی قبل بود. فلانی آنطور است و بهمانی اینطور.

از پروندهی«رئوف» این موج اعتراض برخاست و «جافری»، «جزایری»، «حجازی» را در برگرفت و البته حتی «عسکریعالم» را هم که شخصیتش طوری است که کم‌تر کسی را از خود میرنجاند هم از نیش انتقادشان در امان نگذاشتند، اما نوع انتقادات و اعتراضات از یک جنس نبود.

کسی میگفت: آقا! رئوف و جزایری دو دهه است کسی چیزی ازشان نخوانده است، اینان حتی تحقیق نمیکردند که رئوف پس از یک دورهی فترت، چنان با انرژی آمده که پنج جلد کتابش را که حتی فهرست‌نویسی هم شده بودند را با وسواس از ناشر گرفت تا دوباره ویرایش کند. بله رئوف درست است که سه دهه است کتاب چاپ نکرده، ولی او سه دهه و نیم پیش دفتر شعر «سفرهی خورشید» را حتی قبل از مجموعه شعر «برمدار بستهی ساعت» محمد اسدیان چاپ کرده بود. در حقیقت رئوف و اسدیان دو تن از نخستین شاعران خرمآبادی بودند که سالها پیش کتاب چاپ کردهاند.

مرتضی جزایری هم نخستین داستاننویس و نمایشنامهنویس خرمآبادی است، که عضو کانون نویسندگان بوده و چند مجموعه داستان از او چاپ شده؛ داستان «چرچی» و نمایشنامهی« نروک» او مورد استقبال قرا گرفت و نگاه برخی منتقدان را به خود معطوف کرد.

نسرین جافری بی هیچ مداهنه و تعارفی، یکی از متفاوت‌نویسان شعر معاصر ایران است و لقب بانوی شعر معاصر برازندهاش است.

بنفشهی حجازی هم بیش از بیست عنوان کتاب نوشته که جدای از رمانها و شعرهایش فقط کتاب هفت جلدی و محققانهی«زن به ظن تاريخ» او کافی است تا او را یکی از برجستگان زن نویسنده و محقق ایرانی دانست.

پروندهی شماره هفتم که حکایت دیگری دارد. محمدکاظم علیپور، هر چند به فاصلهای ده – دوازده ساله از همهی آنهایی که «درگاه» برایشان پرونده گشود کم سنتر است، اما او نیز رنج خودش را در راه ادبیات برده است و در کنار کارهای فردی و خلاقهاش بخشی از وقت و زندگیاش را وقف ادبیات لرستان نموده.، اما برای من حیرت‌آور بود که اعلان هر پروندهی‌، برخی را چنان بیتاب کرد که با خودم میگفتم: این آدمها با کی مشکل ندارند!

این جا بود که به یاد شعری از فروغ افتادم که میگفت: آنان که دست در گردن تو میاندازند در ذهنشان طناب دار تو را می‌بافند! پس ناگریز به آوردن چند جمله می‌باشم و قضاوت را به خوانندگان منصف و آگاه وا میگذارم: محمدکاظم علیپور از 25 عنوان کتابی که چاپ کرده، چهار مجموعه شعر دارد، که یکی گزیدهی سه دفتر است به نام «ترانه و مفرغ» که توسط نشر تکا «انجمن توسعه کتاب ایران» که در سال 1388 چاپ دوم آن وارد بازار نشر شده، سه مجموعه نقد ادبی دارد و بقیه هم در موضوعات دیگری که مجالش نیست. نزدیک ده عنوان کتاب هم دربارهی ادبیات و بهویژه شعر لرستان گردآوری و تدوین نموده که اگر به بهانهی کتابسازی این کارها را به تازیانه نگیریم باید گفت سهم علیپور در دو دههی هفتاد و هشتاد در معرفی شعر و ادبیات لرستان غیرقابل انکار است.

وی در کنار این کارها، دهها همایش و جشنواره را در کارنامه خود دارد که همهی آنها در راستای معرفی ظرفیتهای ادبی این اقلیم بوده، وجه دیگر کارنامهی علیپور، روزنامه‌نگاری اوست که بیش از 300 شماره نشریات گوناگون درآورده و این جدای از مقالات و ستوننویسی او در مطبوعات است.

در طول سه دوره نخست جشنواره بین‌المللی شعر فجر دو بار برگزیده شده است.(بار نسخت نمایندهی لرستان در جشنواره بوده) و بار دوم هم در سومین دورهی جشنواره بین‌المللی شعر فجر است که همراه با دکتر محمدرضا روزبه سیمرغ جشنواره را گرفته است.

حضور او در دهها جشنواره شعر و شرکت او در کنگرههای گوناگون، کسب چند مقام ادبی، برگزیده دو دورهی کتاب سال لرستان در حوزه ی ادبیات و ... کافی است تا رنج و تلاش او را قدر بدانیم و بهواسطه پنجاه سالگی او ( یکم بهمن ماه 1392)، جشننامه «درگاه» را تقدیم به او و دوستداران شعر، هنر و ادبیات لرستان کنیم.

«درگاه» بر خود فرض دانسته که تا تلاش همهی کسانی که در راه اعتلا و توسعهی ادبیات کشور بهویژه جنوب و غرب ایران عزیز رنجی بر شانه کشیدهاند را قدر دانسته و آمدهایم تا به آیندگان راه و رسم مهربانی و وفاداری به ادبیات را یاد آوری کنیم، هر چند معدود افرادی هستند که تنها سنگ‌پرانی را در زندگی خویش آموختهاند، بنا داریم از سنگ آنها هم سایبانی بسازیم برای آرامش دیگران و قول میدهیم جز این نباشیم.

عبدالرضا شهبازی/ سردبیر فصل‌نامه ادبي درگاه

سال دوم/ شماره 4/ شماره پیاپی 7/ زمستان 92

 

 

 

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

شمارهی نخست به علی میردریکوند اختصاص داده شد که روایت تلخ زندگیشان، دل هر انسان دردمندی را به درد میآورد؛ اما بعضی نفرات به جنازهی این چهره شگفتی ساز لرستانی هم رحم نکردند و تا آنجا پیش رفتند که موجودیت آدمی چون علی میردریکوندی که به نام کتابش «بهشت برای گونگادین نیست» به –گونگادین- شهره دارد را نفی کردند.

«درگاه» از همان شمارهی نخست میخواست سمت و سو و جهت گیریاش نسبت به ادبیات خلاقه باشد و برای این که دنبالهی آن سنت همیشگی کلیشه شده و نخ نما را نرویم بنا را بر آن گذاشتیم که پروندهی زندگان را بگشاییم پیام ما رو به سوی آینده داشت، آیندهای که تا زندهایم قدر یکدیگر را بدانیم. اما انگار این سنت معهود همیشگی دست از سر برخی بر نمیدارد. هر شماره که پروندهی کسی را دست گرفتیم. سیبل شدیم و هر پرونده همان اعتراض پروندهی قبل بود. فلانی آنطور است و بهمانی اینطور. از پروندهی«رئوف» این موج اعتراض برخاست و «جافری»، «جزایری»، «حجازی» را در برگرفت و البته حتی «عسکریعالم» را هم که شخصیتش طوری است که کمتر کسی را از خود میرنجاند هم از نیش انتقادشان در امان نگذاشتند، اما نوع انتقادات و اعتراضات از یک جنس نبود. کسی میگفت: آقا! رئوف و جزایری دو دهه است کسی چیزی ازشان نخواندهاست، اینان حتی تحقیق نمیکردند که رئوف پس از یک دورهی فترت چنان با انرژی آمده که پنج جلد کتابش را که حتی فهرست نویسی هم شده بودند را با وسواس از ناشر گرفت تا دوباره ویرایش کند. بله رئوف درست است که سه دهه است کتاب چاپ نکرده، ولی او سه دهه و نیم پیش دفتر شعر «سفرهی خورشید» را حتی قبل از مجموعه شعر «برمدار بستهی ساعت» محمد اسدیان چاپ کرده بود. در حقیقت رئوف و اسدیان دو تن از نخستین شاعران خرمآبادی بودند که سالها پیش کتاب چاپ کردهاند، مرتضی جزایری هم نخستین داستاننویس و نمایشنامهنویس خرمآبادی است، که عضو کانون نویسندگان بوده و چند مجموعه داستان از او چاپ شده؛ داستان «چرچی» و نمایشنامهی« نروک» او مورد استقبال قرا گرفت و نگاه برخی منتقدان را به خود معطوف کرد، نسرین جافری بی هیچ مداهنه و تعارفی، یکی از متفاوت نویسان شعر معاصر ایران است و لقب بانوی شعر معاصر برازندهاش است، بنفشهی حجازی هم بیش از بیست عنوان کتاب نوشته که جدای از رمانها و شعرهایش فقط کتاب هفت جلدی و محققانهی«زن به ظن تاريخ» او کافی است تا او را یکی از برجستگان زن نویسنده و محقق ایرانی دانست.پروندهی این شماره که حکایت دیگری دارد. محمدکاظم علیپور، هر چند به فاصلهای ده – دوازده ساله از همهی آنهایی که «درگاه» برایشان پرونده گشود کم سنتر است، اما او نیز رنج خودش را در راه ادبیات برده است و در کنار کارهای فردی و خلاقهاش بخشی از وقت و زندگیاش را وقف ادبیات لرستان نموده.، اما برای من حیرت آور بود که اعلان هر پروندهی ، برخی را چنان بیتاب کرد که با خودم میگفتم: این آدمها با کی مشکل ندارند! این جا بود که به یاد شعری از فروغ افتادم که میگفت: آنان که دست در گردن تو میاندازند در ذهنشان طناب دار تو را می بافند! پس ناگریز به آوردن چند جمله می باشم و قضاوت را به خوانندگان منصف و آگاه وا میگذارم: محمدکاظم علیپور از 25 عنوان کتابی که چاپ کرده، چهار مجموعه شعر دارد، که یکی گزیدهی سه دفتر است به نام «ترانه و مفرغ» که توسط نشر تکا «انجمن توسعه کتاب ایران» که در سال 1388 چاپ دوم آن وارد بازار نشر شده، سه مجموعه نقد ادبی دارد و بقیه هم در موضوعات دیگری که مجالش نیست. نزدیک ده عنوان کتاب هم دربارهی ادبیات و بهویژه شعر لرستان گردآوری و تدوین نموده که اگر به بهانهی کتابسازی این کارها را به تازیانه نگیریم باید گفت سهم علیپور در دو دههی هفتاد و هشتاد در معرفی شعر و ادبیات لرستان غیرقابل انکار است، وی در کنار این کارها، دهها همایش و جشنواره را در کارنامه خود دارد که همهی آنها در راستای معرفی ظرفیتهای ادبی این اقلیم بوده، وجه دیگر کارنامهی علیپور، روزنامه نگاری اوست که بیش از 300 شماره نشریات گوناگون درآورده و این جدای از مقالات و ستوننویسی او در مطبوعات است. در طول سه دوره نخست جشنواره بین المللی شعر فجر دوبار برگزیده شده است.(بار نسخت نمایندهی لرستان در جشنواره بوده) و بار دوم هم در سومین دورهی جشنواره بین المللی شعر فجر است که همراه با دکتر محمدرضا روزبه سیمرغ جشنواره را گرفته است. حضور او در دهها جشنواره شعر و شرکت او در کنگرههای گوناگون، کسب چند مقام ادبی، برگزیده دو دورهی کتاب سال لرستان در حوزه ی ادبیات و ... کافی است تا رنج و تلاش او را قدر بدانیم و بهواسطه پنجاه سالگی او ( یکم بهمن ماه 1392)، جشننامه «درگاه» را تقدیم به او و دوستداران شعر، هنر و ادبیات لرستان کنیم.

«درگاه» بر خود فرض دانسته که تا تلاش همهی کسانی که در راه اعتلا و توسعهی ادبیات کشور بهویژه جنوب و غرب ایران عزیز رنجی بر شانه کشیدهاند را قدر دانسته و آمدهایم تا به آیندگان راه و رسم مهربانی و وفاداری به ادبیات را یاد آوری کنیم، هر چند معدود افرادی هستند که تنها سنگ پرانی را در زندگی خویش آموختهاند، بنا داریم از سنگ آنها هم سایبانی بسازیم برای آرامش دیگران و قول میدهیم جز این نباشیم.

سردبیر/ عبدالرضا شهبازی

درگاه/ سال دوم/ شماره4/ شماره پیاپی 7/ زمستان 92

شماره‎ی نخست به علی میردریکوند اختصاص داده شد که روایت تلخ زندگی‎شان، دل هر انسان دردمندی را به درد می‎آورد؛ اما بعضی نفرات به جنازه‎ی این چهره شگفتی ساز لرستانی هم رحم نکردند و تا آن‎جا پیش رفتند که موجودیت آدمی چون  علی میردریکوندی که به نام کتابش «بهشت برای گونگادین نیست» به –گونگادین- شهره دارد  را نفی کردند.

«درگاه» از همان شماره‎ی نخست می‎خواست سمت و سو و جهت گیری‎اش نسبت به ادبیات خلاقه باشد و برای این که دنباله‎ی آن سنت همیشگی کلیشه شده و نخ نما را نرویم بنا را بر آن گذاشتیم که پرونده‎ی زندگان را بگشاییم پیام ما رو به سوی آینده داشت، آینده‎ای که تا زنده‎ایم قدر یکدیگر را بدانیم. اما انگار این سنت معهود همیشگی دست از سر برخی بر نمی‎دارد. هر شماره که پرونده‎ی کسی را دست گرفتیم. سیبل شدیم و هر پرونده همان اعتراض پرونده‎ی قبل بود. فلانی آن‎طور است و بهمانی این‎طور. از پرونده‎ی«رئوف» این موج اعتراض برخاست و «جافری»، «جزایری»، «حجازی» را در برگرفت و البته حتی «عسکری‎عالم» را هم که شخصیتش طوری است که کمتر کسی را  از خود می‎رنجاند هم از نیش انتقادشان در امان نگذاشتند، اما نوع انتقادات و اعتراضات از یک جنس نبود. کسی می‎گفت: آقا! رئوف و جزایری دو دهه است کسی چیزی ازشان نخوانده‎است، اینان حتی تحقیق نمی‎کردند  که رئوف پس از یک دوره‎ی فترت چنان با انرژی آمده که پنج جلد کتابش را که حتی فهرست نویسی هم شده بودند را با وسواس از ناشر گرفت تا دوباره ویرایش کند. بله رئوف درست است که سه دهه است کتاب چاپ نکرده، ولی او سه دهه و نیم پیش دفتر شعر «سفره‎ی خورشید» را حتی قبل از مجموعه شعر «برمدار بسته‎ی ساعت» محمد اسدیان چاپ کرده بود. در حقیقت رئوف و اسدیان دو تن از نخستین شاعران خرم‎آبادی بودند که سال‎ها پیش کتاب چاپ کرده‎اند، مرتضی جزایری هم نخستین داستان‎نویس و نمایشنامه‎نویس خرم‎آبادی است، که عضو کانون نویسندگان بوده و چند مجموعه داستان از او چاپ شده؛ داستان «چرچی» و نمایشنامه‎ی« نروک» او مورد استقبال قرا گرفت و نگاه برخی منتقدان را به خود معطوف کرد، نسرین جافری بی هیچ مداهنه و تعارفی، یکی از متفاوت نویسان شعر معاصر ایران است و لقب بانوی شعر معاصر برازنده‎اش است، بنفشه‎ی حجازی هم بیش از بیست عنوان کتاب نوشته که جدای از رمان‎ها و شعرهایش فقط کتاب هفت جلدی و محققانه‎ی«زن به ظن تاريخ» او کافی است تا او را یکی از برجستگان زن نویسنده و محقق ایرانی دانست.پرونده‎ی این شماره که حکایت دیگری دارد. محمدکاظم علی‎پور، هر چند به فاصله‎ای ده – دوازده ساله از همه‎ی آنهایی که «درگاه» برایشان پرونده گشود کم سن‎تر است، اما او نیز رنج خودش را در راه ادبیات برده است و در کنار کارهای فردی و خلاقه‎اش بخشی از وقت و زندگی‎اش را وقف ادبیات لرستان نموده.، اما برای من حیرت آور بود که اعلان هر پرونده‎ی ، برخی را چنان بی‎تاب کرد که با خودم می‎گفتم: این آدم‎ها با کی مشکل ندارند! این جا بود که به یاد شعری از فروغ افتادم که می‎گفت: آنان که دست در گردن تو می‎اندازند در ذهن‎شان طناب دار تو را می بافند! پس ناگریز به آوردن چند جمله می باشم و قضاوت را به خوانندگان منصف و آگاه وا می‎گذارم: محمدکاظم علی‎پور از 25 عنوان کتابی که چاپ کرده، چهار مجموعه شعر دارد، که یکی گزیده‎ی سه دفتر است به نام «ترانه و مفرغ» که توسط نشر تکا «انجمن توسعه کتاب ایران» که در سال 1388 چاپ دوم آن وارد بازار نشر شده، سه مجموعه نقد ادبی دارد و بقیه هم در موضوعات دیگری که مجالش نیست. نزدیک ده عنوان کتاب هم درباره‎ی ادبیات و به‎ویژه شعر لرستان گردآوری و تدوین نموده که اگر به بهانه‎ی کتاب‎سازی این کارها را به تازیانه نگیریم باید گفت سهم علی‎پور در دو دهه‎ی هفتاد و هشتاد در معرفی شعر و ادبیات لرستان غیرقابل انکار است، وی در کنار این کارها، ده‎ها همایش و جشنواره را در کارنامه خود دارد که همه‎ی آن‎ها در راستای معرفی ظرفیت‎های ادبی این اقلیم بوده، وجه دیگر کارنامه‎ی علی‎پور، روزنامه نگاری اوست که بیش از 300 شماره نشریات گوناگون درآورده و این جدای از مقالات و ستون‎نویسی او در مطبوعات است. در طول سه دوره نخست جشنواره بین المللی شعر فجر دوبار برگزیده شده است.(بار نسخت نماینده‎ی لرستان در جشنواره بوده) و بار دوم هم در سومین دوره‎ی جشنواره بین المللی شعر فجر است که همراه با دکتر محمدرضا روزبه سیمرغ جشنواره را گرفته است. حضور او در ده‎ها جشنواره شعر و شرکت او در کنگره‎های گوناگون، کسب چند مقام ادبی، برگزیده دو دوره‎ی کتاب سال لرستان در حوزه ی ادبیات و ... کافی است تا رنج و تلاش او را قدر بدانیم و به‎واسطه پنجاه سالگی او ( یکم بهمن ماه 1392)، جشن‎نامه «درگاه» را تقدیم به او و دوست‎داران شعر، هنر و ادبیات لرستان کنیم.

«درگاه» بر خود فرض دانسته که تا تلاش همه‎ی کسانی که در راه اعتلا و توسعه‎ی ادبیات کشور به‎ویژه جنوب و غرب ایران عزیز رنجی بر شانه کشیده‎اند را قدر دانسته و آمده‎ایم تا به آیندگان راه و رسم مهربانی و وفاداری به ادبیات را یاد آوری کنیم، هر چند معدود افرادی هستند که تنها سنگ پرانی را در زندگی خویش آموخته‎اند، بنا داریم از سنگ آنها هم سایبانی بسازیم برای آرامش دیگران و قول می‎دهیم جز این نباشیم.

سردبیر/ عبدالرضا شهبازی

درگاه/ سال دوم/ شماره4/ شماره پیاپی 7/ زمستان 92

نوشتن دیدگاه

تذكر: نظرات حاوي توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمي‌شوند

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید