یکی از نیازها و تمایلات انسان میل به شادی است. در دنیای امروزی شادی تعبیری از داشتن حس خوب زندگی است که البته این حس برای مردمانی که در شهر زندگی میکنند، با عواملی چون تنهایی و رنج کار یکنواخت برای رفع امیال درونی و نیازهای بیشمار مورد تهدید است.
بهای امنیت و رفاه شهرنشینی، شده، تنهایی و دوری از طبیعت.!
بیایید دو نوع شهر را تصور کنیم، از یکسو شهری را داریم که در آن، آدمیان با در هم لولیدن حشرهوارشان در شهر شلوغ با تمام سوژههایش، درد تنهایی دارند و حسی تلخ و غمگین و ماشین و دود و این همه همهمه و گنداب جاری از شهر که حاصلش ناشادی انسان شهرنشین است و از سوی دیگر شهری را میتوان تصور کرد که در آن انسانها شادند از پیادهروی در خیابانها، همکلامی با انسانهای دیگر در فضاهای عمومی، چشم دوختن به سبزهها، آبنماها و فوارهها، آدمهای اطراف و بازی کودکان و دنبال کردن دسته کبوتران که از گندمهای ریخته در وسط میدان دانه میچینند. هیچ صدای ناهنجاری تولید نمیشود. در طراحی این شهر از المانهای طبیعت و زیباییهای آن کمک گرفته شده است. کودکان با خاکبازی میکنند، با آببازی میکنند، سنگ را لمس میکنند علف، درخت و... را مینوازند. انگار این شهر برای هر قشری از جامعه از کودک شیرخوار تا مردان و زنان بازنشسته از کار برنامه دارد.
بهای امنیت و رفاه شهرنشینی، شده، تنهایی و دوری از طبیعت.!
بیایید دو نوع شهر را تصور کنیم، از یکسو شهری را داریم که در آن، آدمیان با در هم لولیدن حشرهوارشان در شهر شلوغ با تمام سوژههایش، درد تنهایی دارند و حسی تلخ و غمگین و ماشین و دود و این همه همهمه و گنداب جاری از شهر که حاصلش ناشادی انسان شهرنشین است و از سوی دیگر شهری را میتوان تصور کرد که در آن انسانها شادند از پیادهروی در خیابانها، همکلامی با انسانهای دیگر در فضاهای عمومی، چشم دوختن به سبزهها، آبنماها و فوارهها، آدمهای اطراف و بازی کودکان و دنبال کردن دسته کبوتران که از گندمهای ریخته در وسط میدان دانه میچینند. هیچ صدای ناهنجاری تولید نمیشود. در طراحی این شهر از المانهای طبیعت و زیباییهای آن کمک گرفته شده است. کودکان با خاکبازی میکنند، با آببازی میکنند، سنگ را لمس میکنند علف، درخت و... را مینوازند. انگار این شهر برای هر قشری از جامعه از کودک شیرخوار تا مردان و زنان بازنشسته از کار برنامه دارد.
بایستی تأثیر نحوهی سیاستگذاری شهرداران، معماران، برنامه ريزان و نخبگان تصمیمگیری شهری بر میزان شادی مردم و ایجاد شهر شاد تبیین گردد.
سابقه چند هزار ساله شهرنشینی به ما آموخته مفاهیمی چون محیط زندگی، معماری شهری، آبوهوا و پوشش گیاهی بر خلقیات و روحیات انسان تأثیرگذارند.
نباید از تأثیر معماری شهری و میزان وجود المانهای طبیعی در زندگی شهرنشینی که معیار مهمی در کیفیت روح و روان انسان شهرنشین است غافل شد. جالب است بدانیم تحقیقات از افزایش رضایتمندی انسانهایی که به میزان کافی در معرض نور خورشید قرار میگیرند حکایت دارد و پژوهشهای انجامشده مؤید افسردگی هر چه بیشتر انسانهایی است که به مقدار کافی از نعمت تابش نور آفتاب برخوردار نیستند.
برخی جامعه شناسان اعتقاددارند زمانی شهر شادی به وجود میآید که جامعهای در بستر مشارکت اجتماعی بر پایه اعتماد اجتماعی و با احساس قوی تعلق شهروندان به شهر به وجود آید.
شهری که در آن بهترين چيدمان را برای ارتباط اجتماعی مؤثر و شادی انسانها ترتیب دادهاند. میتوان با ایجاد یک میدانگاه یا پارک به عنوان فضایی برای برقراری روابط اجتماعی میان ساکنین هر محله گفتگو و همبستگی اجتماعی محله را تضمین کرد.
در این جامعه انسان میتواند با عشق ورزیدن به معنای اثبات دیگران و در آغوش کشیدن جهان در حالی که فردیت نفسش دستنخورده مانده، زندگی کند.
منشأ ناشادی انسان، بیکاری و کار بیتناسب با طبیعت است و یا بیعشقی و کجروی در راه عشق. پس علاج درد انسان غمگین عاشقی، آنهم عشق به داشتن ارتباط با ساير مردم است.
سیاستگذاران شهری بایستی به دنبال سیاست تولید اختلاط اجتماعی بوده و قوانینی وضع کنند که همه طرحهای شهری پیوست اجتماعی با اولویت شادی داشته باشند و در کنار آمار تعداد پروژههای عمرانی و بهداشتی، آمار تعداد جشن و سرورهای خیابانی، نمایشگاههای عمومی و هنری، رویدادهای ورزشی، راهپیماییهای جمعی و پیادهروی خانوادگی و... را نیز ارائه دهند. برای برابری امکانات عمومی بایستی پس از شناسایی محرومترین مناطق شهری با تبعیض مثبت، نخبگان تصمیمگیری شهر، مالیات بیشتری را به مجتمعهای مسکونی و حواشی شهر که به خاطر اجاره ارزانقیمتشان عموماً محل سکونت خانوادههای کمدرآمد که غالبا از کمترین امکانات شهری بهرهمندند، اختصاص دهند.
مسئولین شهری بایستی جشنهای متعدد در طول سال به مناسبتهای گوناگون برپا دارند. مردم در این جشنها شرکت کرده و بهوسیله تفریحات سالم و جشن و سرور و دستافشانی و پایکوبی روان افسرده را لختی شادی ببخشند و خستگیهای فکری و جسمی را از تن و روان خویش زدوده و صدای قهقهه کودکان شهر را در برگیرد.
به قول لوييس مامفورد: " شايد بهترين تعريف شهر اين باشد که شهر مکاني است که گستردهترین امکانات را براي مکالمات مهم فراهم میکند. محاوره هدف نهايی زندگی در شهر است و هدف عمده توسعه شهری بايستی برنامهریزی برای گسترش تعداد افرادی باشد که در اين محاوره مشارکت میکنند."
مهدی حسنوند
دیدگاهها
شهرداري،ارشاد و فرهنگ،صدا و سيما بيان وسط